هو
لطفا قطار حرکت کند
محسن چاوشی از آن دست خواننده هایی است که همراه با آهنگ های صوتی، موزیک ویدئو هم ارائه می دهد. البته با یک تفاوت! ویدئو های او را فقط در ذهن می توان دید! که تا به امروز هم تعدادشان کم نبوده است: لنگه کفش، عشق دو حرفی، پرنده، دور آخر و این آخری ها دیوار بی در.
این بار هم قطار ویدئو شده است. البته به کارگردانی کوشان حداد. سومین ضلع این مثلث برمودا (که پا گذاشتن به آن برابر است با نابودی! ) حداد است که قدر همکاری با چاوشی را خوب می داند. او با حریص آمده بود که بماند و این بار جزو ستاره ها شد. وی با هنرمندی خاصی این قطعه را به دو نیمه تبدیل کرده که ارزش دومی کم از اولی نیست. اصلا انگار به چاوشی می گوید: از اینجا به بعد را "من بیدارم".
چاوشی هم که معلوم است برای اسکار پا به این قطعه گذاشته است. "ببار" را طوری می کشد که تازه می فهمی "هنوز بارونه" یعنی چه؟ وسواس او برای القای مفهوم شعر، ستودنی ست. او با ترفندهای خاص خودش هرجا که لازم باشد، روی کلمات نور می اندازد تا مخاطب بهتر بتواند رمز گشایی کند! تحریر بی نظیر او برای "کاش فقط ای کاش" آنقدر قوی است که من از میان بغض او، اشک های شاعر را می بینم!
و اما قلب قطار که کسی نیست جز حسین صفا. شعر او به مانند یک صحنه ی تئاتر است که کلماتش همچون هنرپیشه های نقابدار به صحنه می آیند و به مرور ماسک هایشان را بر می دارند. نبوغ چیزی جز این است؟ اگر کم تحمل، قله ی خوشبختی و قطار را از میان ترانه های این شاعر جدا کنیم، مصداقش می شود: خام بُدم، پخته شدم، سوختم... هرچند که به روی عکاس می خندد اما "از درون خنده ی او صدای گریه ی مردی به گوش می آید".
دلم می خواهد تا صبح برای "قطار" بنویسم اما می ترسم ناخواسته این هفت مقدس را آلوده کنم! باقی اش بماند برای شب زنده داری هایمان.
پ.ن: شاید لزومی به پخش این همه آهنگ در یک سال نبود اما کسی فکر نکرد شاید خود چاوشی هم بعد از حریص، از بازگشت "حنجره اش" به ذوق آمده بود...