باز هم افسار ما را کشید و هرجا خواست برد این از همه جا بی خبر...
پاروی بی قایق حرکت کرد ...با همه نقاط قوت و ضعفی که به آنها خواهم پرداخت...
تو دزیــــــره...
تنها..تنها..تنها....
مــــــــــن...
زوزه هـــای زخمی ی گرگ...
خ َ راب...
ی اعدامی که امّیدش...
هوای رفتن کــــن...
اشک مُم کنـــه....
از تیکه تیکه ی قلبـــم...
کنار سنگ مزا ــــــــ رم...