به قول خودش <قطار قلب منه>

هو 

 

لطفا قطار حرکت کند http://s3.picofile.com/file/7372985585/icon_play.png 

 


محسن چاوشی از آن دست خواننده هایی است که همراه با آهنگ های صوتی، موزیک ویدئو هم ارائه می دهد. البته با یک تفاوت! ویدئو های او را فقط در ذهن می توان دید! که تا به امروز هم تعدادشان کم نبوده است: لنگه کفش، عشق دو حرفی، پرنده، دور آخر و این آخری ها دیوار بی در.

این بار هم قطار ویدئو شده است. البته به کارگردانی کوشان حداد. سومین ضلع این مثلث برمودا (که پا گذاشتن به آن برابر است  با نابودی! ) حداد است که قدر همکاری با چاوشی را خوب می داند. او با حریص آمده بود که بماند و این بار جزو  ستاره ها شد. وی با هنرمندی  خاصی این قطعه را به دو نیمه  تبدیل کرده که ارزش دومی کم از اولی نیست. اصلا انگار به چاوشی می گوید: از  اینجا به بعد را "من بیدارم".

چاوشی هم که معلوم است برای اسکار پا به این قطعه گذاشته است. "ببار" را طوری می کشد که تازه می فهمی "هنوز بارونه" یعنی چه؟ وسواس او برای القای مفهوم شعر، ستودنی ست. او با ترفندهای خاص خودش هرجا که لازم باشد، روی کلمات نور می اندازد تا مخاطب بهتر بتواند رمز گشایی کند! تحریر بی نظیر او برای "کاش فقط ای کاش" آنقدر قوی است که من از میان بغض او، اشک های شاعر را می بینم!

و اما قلب قطار که کسی نیست جز حسین صفا. شعر او به مانند یک صحنه ی تئاتر است که کلماتش همچون هنرپیشه های نقابدار به صحنه می آیند و به مرور ماسک هایشان را بر می دارند. نبوغ چیزی جز این است؟ اگر کم تحمل، قله ی خوشبختی و قطار را از میان ترانه های این شاعر جدا کنیم، مصداقش می شود: خام بُدم، پخته شدم، سوختم... هرچند که به روی عکاس می خندد اما "از درون خنده ی او صدای گریه ی مردی به گوش می آید". 

دلم می خواهد تا صبح برای "قطار" بنویسم اما می ترسم ناخواسته این هفت مقدس را آلوده کنم! باقی اش بماند برای شب زنده داری هایمان.


پ.ن: شاید لزومی به پخش این همه آهنگ در یک سال نبود اما کسی فکر نکرد شاید خود چاوشی هم بعد از حریص، از بازگشت "حنجره اش" به ذوق آمده بود...

بلوغ مُجاز

پس از انتشار چند آلبوم مجاز، سرانجام محسن چاوشی در پرچم سفید (با تمام تنوعش) موسیقی هماهنگ تری را نمایان کرد. (منظور صرفا سطح آهنگهاست نه فضای آنها)

می توان پرچم سفید را متعادل ترین آلبوم مجاز چاوشی نامید. انگار که نزدیک گیجگاهت را نشانه گرفته باشد! محسن پخته تر از قبل عمل می کند، او خوب می داند از او چه می خواهیم و برای تحقق انتظارات تمام تلاشش (نه پتانسیل!) را به کار می گیرد.

او بعد از اوج در متاسفم و سنتوری، در آلبوم های یه شاخه نیلوفر و ژاکت (هر کدام به دلایل متفاوت) افت غیرقابل انکاری را تجربه کرد. پس از طی این دوران سرگیجگی، با حریص چند یا حتی چندین پله بالاتر از ژاکت ظاهر شد و حالا با پرچم سفید تقریبا روی همان خط حریص و شاید چند دهمی بالاتر حرکت کرد که البته این در نوع خود ستودنیست. در این مدت حضور کلیشه ای او در چند آلبوم گروهی و انتشار چند آهنگ با فاصله ی زمانی تقریبا اندک بنا به مناسبت های مختلف اعم از زادروز، شب یلدا، شب عید و... اندکی عطش را از گوش ها گرفته است، چرا که آنها مطمئن شده اند که جنس به موقع می رسد، پس عذای خماری را نمی گیرند! اصرار بر انتشار آلبوم در زمستان هرسال! نیز مزید بر علت شده تا حس کنم انگار یک چیزهایی سرجایش نیست. (این مورد ضربه های زیادی به آلبوم زده است) درگوشی بگویم! اصلا انگار وقتی سگدو بزنی برای شنیدن آهنگهایش یک مزه ی دیگری... بگذریم الان است که می گویند به کدام سازتان برقصد!! اینها را که گفتم هیچ دلیلی نداشت جز اینکه بگویم انرژی محسن برای خواندن واقعا همانطور است که می گوید. او مملو از ملودی، مملو از موسیقی، و مملو از احساس و فکر بکری ست که می تواند همه ی ما را سالهای سال به دیوانگی بکشاند. (این توجیه مناسبی برای عدم برگزاری کنسرت نیست) بعد از بیش از 15 سال سابقه ی کار در موسیقی و 8 سال فعالیت زمینی و زیرزمینی! به غیر از الف،سین،ت،الف و دال حروف دیگری نمی توانند برازندگی او را با قلم به کاغذ بکشانند اما حالا که او شکسته نفسی می کند و می گوید خوشم نمی آید! پس ما هم به همان محسن چاوشی ِ خالی کفایت می کنیم.

چینش آهنگها به شدت تحت تاثیر حریص است. جوابم نکن، پروانه ها / خوان هفتصد، غیر معمولی / با من بمون، بوف کور / خواب بعد از ظهر، غم و شادی / بگو مگو، حریص و...

اگر آلبوم را به دو قسمت تقسیم کنیم 5 آهنگ دومی بسیار قوی تر از 5 آهنگ اولی هستند و این می تواند یکی از همان ضربه هایی باشد که اصرار بر انتشار عاملش بوده است، چرا که چینش خیلی خوب صورت نگرفته و کمی آلبوم را از توجه ذهن شنونده ی معمولی محروم می کند، به خصوص در ابتدای کار. من نیز به همین دلیل آهنگها را بر اساس سلیقه ی خودم بررسی می کنم!

میکس و مستر این آلبوم در سطح پایین تری نسبت به حریص قرار دارد. تفکیک صداها در حریص به خوبی گواه این امر است و البته این احتمالا به تجربه کوشان حداد بر می گردد.

برخلاف دو آلبوم قبلی خبری از آهنگ 8&6 نظیر غیر معمولی و یا بازار خرمشهر نیست که البته قرار بود باشد ولی انگار ترانه ی حمید رزاقی مجوز نگرفت تا محسن سرانجام به خواب بعد ازظهر که کار خوبی هم از آب در آمد، بسنده کند و با توجه به ضیق وقت! آلبوم چند روز پس از اخذ مجوز روانه ی بازار شود.

و نهایتا اینکه پرچم سفید بیشتر از آنکه آلبوم بازاری و عام پسندی باشد، آلبومی ست که بیشتر به سلایق هواداران چاوشی نزدیک است، هرچند می توانست از این هم جذاب تر باشد ولی قابل قبول است. این آلبوم دو سه آهنگ هیت دارد که قطعا در جنگ با گذر زمان شکست ناپذیر خواهند بود.


تقاص

تلفیق سازها چیزی به جز ردپای حضور آهاری را در ذهن ها تداعی نمی کند. نواختن تار توسط  جاسمی در همان ابتدای کار آرامش لازم را القا می کند. این تنظیم و ملودی برای این ترانه که سرودنش از صفا (به لحاظ موضوعی) تقریبا بعید بود، فقط از محسن بر می آید و بس. صدای زیرین الکتریک موسیقی امروز چاوشی ست. نمی دانم چرا ذهنم را سمت "دلتنگ" می بَرَد. لحن هم که همانست که در باقی آهنگها بود! خوب، منسجم و کوبنده! اگر قرار به الگو برداری از کارهای قبلیست، از فضایی که در این آهنگ تولید شده باید الگوبرداری کرد. خلق این موزیک توسط او نوید روزهای بهتری را می دهد. تنظیم به بلوغ رسیده ی چاوشی به خوبی با صدا موزون و این موضوع سطح آهنگ را بسیار بالا برده است. دوست دارم آهاری را می دیدم و نظرش را در مورد این آهنگ می پرسیدم!!


با من بمون

استفاده از هارمونیکا در این آهنگ از همان بار اول توجهم را جلب کرد. ترانه ی بازهم کوتاه اما فوق العاده ی صفا، در اینجا به شنونده ثابت می کند که بله صفا هم در آلبوم حضور دارد. تنظیم محسن بازهم حکایت از توانایی خیره کننده اش دارد. ملودی و تنظیم مثل پیچ و مهره چفت هم شده اند. "پیشت نشسته بودم" کمی نشئگی می رساند. شاید بتوان این آهنگ را پروانه های این آلبوم نامید. استقامت این آهنگ در برابر گذر زمان حدسی ست که برایش متصورم. "مو و کهکشون، چشم و ستاره، منظومه و گوشواره این را می رساند که صفا و ذهن رازآلودش بازهم در فضاهای جدیدی سیر می کنند. لحن چاوشی در این ژانر از آهنگهایش شاید عاصی نباشد ولی آثار پنجه ی روزگار روی حنجره از لحن خشن و خسته اش کاملا لمس می شود. آوای یک زن در این آهنگ، بی اختیار چهارمین آهنگ یه شاخه... را از ذهنم عبور می دهد.( البته با کمی تفاوت)


خوان هفتصد

اینکه امیرجمال فرد چه چیزی دارد که کوشان نداشت برای من کمی جای سوال دارد! دوست دارم محسن بیاید و بگوید هاوس های این آلبوم با آلبوم قبلی به لحاظ تنوع و کیفیت چه تفاوت هایی دارند. البته این تنظیم کننده ی جوان بد تنظیم نکرد ولی اگر تنظیم های او را با تنظیم های کوشان در همین فضا مقایسه کنیم تفاوت یا پیشرفت چندانی حس نمی شود. او بیشتر از اینکه صدای خوبی از چاوشی گرفته باشد به خودنمایی خودش توجه کرده، شاید من خوب نمی شنوم یا  شاید هم محسن کمی در موسیقی تعارفی شده است! البته اینکه محسن می خواهد به قولی دست چند نفر را بگیرد و با خودش بالا بکشاند، جای بسی خوشحالی دارد و به شدت مورد علاقه ی من هم هست اما از آن طرف هم به یکباره یک نفر حذف می شود که کمی ماجرا را عجیب و غریب می کند.

ترانه متفاوت اسلام ولی محمدی که به اعتقاد من باید بیشتر از او استفاده کرد، تنوع خوبی را به آلبوم تزریق کرده است. شاهکار او  در یه شاخه... هنوز هم شنیدنی ست.

بازی های محسن در این آهنگ شباهت های زیادی به دوران زیرزمینی اش دارد. خوان هفتصد با عنوان متفاوتش و با همه ی حرفهایی که زدم، هوشمندانه در آلبوم قرار گرفته است.


قطار

بهترین آهنگ آلبوم دیر می رسد اما این چیزی از ارزش های بی نظیرش کم نمی کند. تنظیم استثنایی کوشان حداد که گفته بود "قطعا در آینده تنظیم اسhttp://s1.picofile.com/file/7346827204/cheshme.jpgلو هم از من می شنوید و یا اگر بنا بود آهنگ پنجمی در حریص تنظیم کنم اسلو  تنظیم می کردم" به قدری زیباست که  همان بار اول برقش همه ی ذهن شنونده را موجی می کند! استفاده از سمپل های پیانو  توانایی او را بیشتر نمایان می کند. این  تنظیم مرا به فضاهای اروین کشاند. به  اورتور "عسل بانو" خوب گوش دهید  (دانلود). فضا به شدت نزدیک است( البته  به  هیچ عنوان کاور نیست)

اما حسین صفا! او بالاخره توانست در  سطح کم تحمل ظاهر شود! ترانه ی خارق  العاده ی او با توجه به استعاره ها و تمثیل  هایی که در آن به کار گرفته شده، فقط یک  ترانه نیست، شنونده را به زندگی در خود وا می دارد. پارادوکس "تو ذل تابستون تو کوچه برف نشست" مخاطب را مبهوت توانایی ترانه سرا می کند! "گفتم، می افتم" هم آدم را یاد نفس بریده می اندازد.

باید بگویم محسن بالاخره در یک آهنگ مجاز فراتر از ایده آل ظاهر شد و این می تواند ما را به شنیدن یک آلبوم اینچنینی امیدوار کند. البته در این مدت آهنگهای دیگری (پروانه ها، دیوار بی در و هر روز پاییزه و...) هم در این سطح بوده اند که هر کدام مزه ی خودشان را دارند.


خواب بعد از ظهر

شاد ترین آهنگ آلبوم به خوبی فضای آلبوم را متعادل کرده است. چنین آهنگی واقعا باید در آلبوم حضور داشته باشد تا مثل یه شاخه... اسیر یکنواختی بیش از حد نشود و اتفاقا چاوشی هم بعد از آن تجربه حواسش حسابی جمع این موضوع است. حسین صفا هم ترانه خوبی جفت و جور کرده و خوشبختانه اصلا جلف نیست. پارادوکس هایی نظیر "تلخه اما شیرینه" فقط در ترانه های او یافت می شود. ریتم سینا حجازی و بازی مجدد او با سازهای بادی فضای جالبی خلق کرده به طوری که آهنگ خسته کننده نیست. سینا در این آهنگ به مراتب بهتر از مردم آزار ظاهر شده و شاید این به ترانه هم مربوط باشد. حضور محسوس او در زیر صداها بازهم نشانگر پر رنگ بودن نقش او در آهنگ است. ملودی و اجرای محسن هم سطح ترانه و تنظیم است و این می شود یک آهنگ در مجموع خوب و قابل قبول. "از اتاق تا ایوون، ماه داره می قنده"! 


هر روز پاییزه

اینکه باز هم پاییز پایانی ست برای آلبوم، حس خوبی را بر می انگیزاند. قبل از انتشار آلبوم، چاوشی ذهن ها را به این آهنگ معطوف کرده بود. خبر داده بود که در آخر کار دردانه ای را گنجانده و خدارا شکر که تنظیم این آهنگ را خودش انجام داده است. علاقه و توانایی او در استفاده از سازهای الکتریکی خیره کننده بوده و قطعا این مهم را مدیون نوازنده ی الکتریک آلبوم یعنی شاهرخ پور میامی هم هست. فضای آهنگ تا حدود بسیاری به "دیوار بی در" شباهت دارد، ترانه هم همین طور. این لقمه ی چرب و نرم یعنی محصول چاوشی و صفا. این "لعنت" گفتن هاست که این لحن را به وجود می آورند. حنجره را وادار می کنند تا از همه توانایی اش استفاده کند. اصطلاح هایی که صفا در این ترانه به کار برده را به ندرت می توان در ترانه هایی امروزی یافت. فضای آهنگهای نخلای بی سر، دلتنگ، تقاص، هرروز پاییزه و... دغدغه ی موسیقی چاوشی شده اند. در استدیو اختصاصی او مسلما صدای سازهای الکتریکی فضای زیادی را احاطه کرده است. بازی او با نحوه ی ادای کلمات به خوبی در این آهنگ به رخ کشانیده می شود. شاید تنها او باشد که می تواند حق مطلب را در مورد "از دوستی پُر من" را اینقدر کامل ادا کند.


بگو مگو

ورژن جدید حریص با اجرای طبیعی تر محسن (در حریص لحن زیادی خش دار شده بود) آهنگ جالبی از آب در آمده است. صفا که در این ترانه انگار می خواهد به ارجینی بفهماند، در این فضا سرودن خیلی هم زحمتی ندارد، ترانه متفاوتی سروده که با جنس صدای محسن حسابی جور است. از آن واسوخت های خاص طرف!! استفاده از کلمات بخیه، تیکه پاره، رفو و... در نوع خود قابل توجه است. تنظیم امیرجمال فرد هم به مراتب بهتر از خوان هفتصد در آمده و این نشان می دهد او آنقدرها هم بی استعداد نیست. با این ترانه و تنظیم از محسن هم جز این کیفیت اجرا انتظاری نمی رود. تکرار صدا در "اره رو چون فرو کنی"، یا آن قسمت بخیه رو بخیه حسابی دمار شنونده را در می آورد. "یه بی وفا مثل خودت" هم هم چنین. "به تیکه پاره دلََََ َ َ م" اوجش می تواند باشد. 


پرچم سفید

اورتور آهنگ بدجوری احساس را بازی می دهد. ملودی و تنظیم چاوشی آنقدر هماهنگند که با وجود غم آهنگ حس لذت بخشی را نصیب گوش ها می کنند. قطعا ترانه سرا علی رغم سرودن ترانه به اندازه ی خواننده  متن ترانه را لمس نکرده است. برگی دیگر از زندگی محسن که پس از سالها هنوز هم در ذهن او ورق می خورد. علاقه او به ساز الکتریکی در این اثر بازهم به چشم می خورد. او معمولا در فضای راک به نوستالژی هایش می پردازد. انصافا صفا توانسته بار آلبوم را بدون ارجینی که حذفش به این صورت فقط از چاوشی برمی آید، به دوش بکشد! (با حذف ارجینی مخالفم) شاید هم سن و سال های چاوشی و صفا این آهنگ را بهتر درک کنند ولی قطعا این آهنگِ تا حدودی سیاسی به دل ایرانی جماعت می نشیند. 

"زیر پرچم سه رنگ واسه پرچم سفید/ واسه پرچم سه رنگ، زیر پرچم سفید" زیرکی و سیاست صفا را در سرودن ترانه نشان می دهد، طوری که هم حرفش را زده باشد و هم مجوزش را بگیرد! در مجموع او این ترانه را بهتر از نفرین به جنگ سروده است. محسن هم که وقتی آرام می خواند، لحنش همانی می شود که همه می خواهند. شماره آهنگ با متن ترانه قطعا سنخیت دارد، پس من هم تغییرش نمی دهم.


مردم آزار

بدترین سر آلبومی ممکن می تواند همین آهنگ با این ترانه ی سخیف صفا باشد که در بدو کار آدم را مجبور به گاز گرفتن لبهایش می کند که مبادا... البته او سعی کرده است با به کار بردن کلمات خاصی نظیر جذام، مردم آزار و... فضای مثلا نسل چهارمی به ترانه بدهد، اما آنقدرها دلچسب نیست، احتمالا اگر اینها را بخواند به خون من تشنه می شود!! گویا این ترانه ممیزی هم شده که این مورد کمی مرا روی این اهنگ حساس تر کرد اما باز هم آن چیزی که مورد انتظار خود محسن بوده، در نیامده است. به کار بردن عباراتی نظیر "مردم آزاری" یا "هیشکی از تو راضی نیست" یا حتی از "همه طلبکاری" که البته ایهام هم دارند، از نکات جالب توجه این ترانه هستند. (این تعمیم دادن به جمع دقیقا با تنظیم شوخ و شنگ سینا حجازی جور در می آید) یکی از نکات مثبت ترانه شاید این باشد که از خط قرمزهای عجیبی گذشته است! تنظیم نسبتا خوب حجازی اندکی نقاط ضعف را لاپوشانی می کند که در این بین ترومپت برای پَرت کردن حواس شنونده نقش به سزایی را ایفا می کند. چندین و چند بار گوش دادن آهنگ به من می قبولاند که مردم آزار افتضاح نیست! حداقل می توان به خاطر "مثل مهره ی ماری، هم ازم گریزونی، از همه طلبکاری" اش دوستش داشت. ناگفته نماند که لحن اصل جنس است و این من را وادار به شنیدن مجدد آهنگ می کند. "اسم این زرنگی نیست" با وجود اینکه به اداهای عصای یه شاخه نزدیک است اما بَُلد بودن نقش تنظیم کننده را به اثبات می رساند که انگار زمام امور آهنگ را در دست گرفته است.

خیلی وخته!


جوابم نکن

بار اول که آهنگ را شنیدم اصلا به دلم ننشست. تنظیم کرخت و تکراری شهاب که البته من محسن و یکی دو خواننده ی دیگر را در این اتفاق تاسف بار مقصرتر می دانم، آنقدر نتوانسته بار فنی آهنگ را بالا ببرد. این همه ی استعداد شهاب نیست. شنیدن صدای کلارینت در فضای ترکی این آهنگ بعد از صدای مداوم ساز هم خانواده اش در آهنگ قبلی (مردم آزار) خبر از اشکال در چینش دارد. این مورد گوش را به خستگی می رساند. اینکه چند خواننده به صورت مداوم از شهاب در یک سبک مشابه استفاده می کنند، او را به تکرار شدید رسانده است. خلاقیت ذهن او بر هیچ کس پوشیده نیست اما باید یک جمله را بُلد کنم و به محسن بگویم: لطفی که در حق کوشان حداد کردی را در آلبوم بعدی برای شهاب بکن. کما اینکه ریسک این لطف به مراتب پایین تر از ریسکی ست که در این آلبوم در مورد کوشان شد و البته او توانست توانایی خودش را به معرض نمایش بگذارد. البته در این بین خود شهاب هم کم مقصر نیست. او نباید قبول کند. یک کلام.

اما لحن محسن بی نظیر است. بعد از سالها شنیدن که نه زندگی با صدای او، تصور نمی کردم حنجره اش توانایی چنین اجرایی را داشته باشد. دُنگ این حنجره که حالا عضلاتش پخته شده اند، انگار بالاتر از این حرفهاست. ترانه ی موزون صفا هم خوب به صدا نشسته است و البته جای تامل بسیار دارد. وزن خاص ترانه جلای خاصی به آهنگ بخشیده است.

چاوشر


http://s2.picofile.com/file/7346826662/ph1b.jpg

شاید استفاده ازاین عکس ساده اما پر از نوستالژی در کاور بهتر می توانست حق مطلب را ادا کند


همیشه یک جای کار می لنگد!

کاور هر آلبوم، حکم شناسنامه ی آن را دارد. درست است که محتویات مهم هستند اما شناسنامه ی هرکس نمادی از شخصیت و سلیقه ی اوست. حالا که چاوشی به روزهای آرمانی برگشته، ترانه ها یکدست تر شده اند و تنظیم کننده ها همه جای خود قرار گرفته اند، کاور باید این ایده آل را خراب کند.

آن طور که دوستان می گویند، عسگری طراحی پرچم سفید را کاری الهامی می داند. شاید در یک چشم انداز بتوان به این نتیجه رسید که سه رنگ سمت چپ نمادی از سه رنگ پرچم ایران، نام "محسن چاوشی" به جای نام مقدس "الله" و آن نوشته های ریز هم یادآور "الله اکبر" های پرچم کشورمان هستند. شاید هم آن نوار سفیدرنگ خطّ بطلانی است بر تمام رنگ ها... اما مفهومی از "صلح" در آن نمی توان یافت.

جدول بندی ترک ها هم ایده ی جذابی نیست و هم اینکه بسیار ابتدایی به نظر می رسد. شاید تنها مزیت این کاور، لوگوتایپ "محسن چاوشی" باشد که آن هم به نظر یک فونت از پیش طراحی شده می آید. نکته ی آخر اینکه سفیدی بیش از اندازه ی کاور توی ذوق می زند. شاید اگر از زمینه ی خاکستری استفاده می شد، "پرچم سفید" جلوه ی بیشتری پیدا می کرد.

به هرحال کیفیت پایین چاپ را می شود به پای لحظه ی نودی بودن انتشار آلبوم گذاشت. اما عسگری (حداقل) از روز انتشار خبر آلبوم وقت طراحی داشته است. هرچند پیش تر هم گفته بودم که او بیش تر از آنکه طراح خوبی باشد، عکاس خوبی است. به هرحال هر هنری شمّ خود را می طلبد...

کم تحمل

***

چاوشی و موسیقی اش امروز دیگر به قدری همه گیر شده اند که به این سادگی ها نمی توان برای او و سازش حتی خط مشی تصور کرد! باید ببینیم از او واقعا چه می خواهیم؟ بحث در مورد لحن را دیگر باید تمام کرد. قطعا به دوران ژاکت بازنخواهیم گشت و البته به دوران غیر مجاز هم! باید با حسن ها و کمبودهای این لحن امروز کنار آمد و تا سر حد توان لذت برد. من این موسیقی را ماندگار تر از حریص می دانم. پرش چاوشی که هنوز هم دست به عصا حرکت می کند خیلی بلند نبود ولی قابل قبول بود.

شاید پرچم سفید هنوز به دل خیلی ها ننشسته باشد. در این رابطه باید بگویم انتشار این آلبوم لازم بود. برای یک حرکت رو به جلو باید چند آلبوم همسطح ارائه داد تا پیشرفت مورد نظر حاصل شود. چاوشی یک هنرمند بالفطره است و در این هیچ تردیدی وجود دارد. این آلبوم هم قطعا بی نقطه ضعف نبود، اما در اوج ماندن بسیار دشوارتر از به اوج رسیدن است. خلاصه اش اینکه نفس بریده کمی نفس لازم دارد چرا که کار او در آلبوم بعدی به مراتب سخت تر از این آلبوم است، یعنی آلبوم به آلبوم همین طور می شود. به اعتقاد من او باید مدتی از گوش ها فاصله بگیرد. می شود با یکی دو آهنگ هدیه ای، یکسال را به پایان بُرد یا حداقل به فکر انتشار سیزده بود.

به امید روزهای سفید با مرد حنجره سیاه!