ماندگار

برای مردی که شاید سایه اش هم از اینجا نگذرد !

او هم یک مرداد ماهی ست منتها مدل 53 اش. فردی تحصیلکرده (البته نه در زمینه موسیقی) و کمی تا قسمتی روشن فکر که تجربه ساخت موزیک ویدئو را هم در کارنامه اش دارد. برخلاف آنچه که بروز می دهد، احساس قوی ای دارد. در دو آلبوم یه شاخه نیلوفر و ژاکت مجموعا 15 آهنگ را برای چاوشی تنظیم کرده و بعد از آن هیچ ردپایی از خود به جای نگذاشته است.

طراحی زیبای کاور یه شاخه نیلوفر یکی دیگر از خلاقیت های هنری وی را به اثبات می رساند. این طراحی را تا این لحظه، با در نظر گرفتن محدودیت هایی که معمولا فقط در کشور ما وجود دارد ! بهترین و حرفه ای ترین طراحی انجام شده نه تنها در میان آلبوم های چاوشی بلکه در کل موسیقی ایران می دانم. وقتی برای مجوز دادن، حتی به رنگهای یک طراحی هم ایراد گرفته می شود، باید بیشتر خلاقیت او را ستود.

مدل سرخ پوستی تیپ و قیافه اش او را بیشتر متمایز می کند. شاید جالب باشد که بدانید، او در زمینه صنایع دستی هم ید طولایی داشته و معمولا نزدیکانش از این کارهای دستی بی نصیب نمی مانند.

نفوذ او در شرکت آوای باربد موجب این شد تا برای این آلبوم تبلیغات مناسبی (نسبت به سایر آلبوم های مجاز چاوشی) صورت بگیرد. ساخت تیزر قابل قبول،درج آگهی در روزنامه های کثیرالانتشار و همچنین پخش تقریبا همزمان در تهران و شهرستان ها، از نقاط قوت انتشار این آلبوم به شمار می روند. نکته جالب اینکه زمان انتشار آلبوم، چاوشی به صورت تلفنی و حضوری در دفتر آوای باربد، با عده ای از هواداران گفتگو کرد. البته ذکر این نکته هم ضروریست که این شرکت خیلی خوش قول نبود و چند مرتبه ای انتشار آلبوم را به تعویق انداخت و نهایتا در 23 مهر 87 این آلبوم را روانه بازار کرد. (الان هم چند سالی می شود که مثل بختک روی 13 افتاده است!)

قضیه ی بین المللی شدن، فرار از فضای لوس پاپ،حرکت به سوی راک و... از زمانی جدی تر شد که پای او به آهنگهای چاوشی باز شد ! اینکه چه شد که او آمد و چه شد که رفت، بحث اصلی ما نیست. این مطلب به نوعی ادای دِین به یک موزیسین فوق احساساتی ست.

منکر تنظیمهای بهتر است بگویم عجیب و غریب! یه شاخه نیلوفر شدن، بی انصافی زیادی را می طلبد. آهنگهای این اثر (غیر از یکی دو مورد) هرکدامشان به اندازه ی یک آلبوم وزن دارند و این موضوع او را فراموش نشدنی تر می کند !

کش و قوسهای فراوان انتشار یه شاخه را حتما به یاد دارید. ابتدا توسط شهاب تنظیم شدو چند آهنگش هم لو رفت، گویا خود چاوشی هم کمی به آنها ور رفت تا اینکه نهایتا این اثر بزرگ به  محمد رضا آهاری سپرده شد. کسی که در آن زمان اولین تنظیمهای رسمی موسیقی خود را تجربه می کرد. نکته ی جالب اینکه چاوشی در ابتدا نام "هفته های تلخ من" را برای این آلبوم برگزیده بود.

اینکه چه دلایلی باعث طرد شدن یه شاخه شد را خیلی وقت بود می خواستم بررسی کنم. این اثر شاید بهترین آلبوم محسن تا به امروز نباشد اما ارزش این را دارد که بارها و بارها از آن سخن به میان آورده شود.

یکنواختی ترانه ها و چینش ضعیف آهنگها

شاید اگر ترانه های این آلبوم به لحاظ موضوعی تا این حد یکنواخت نبودند، پس از انتشارش به این شدت مورد بی مهری قرار نمی گرفت. چینش بسیار ضعیف آهنگها نیز مزید بر علت شده تا این یکنواختی بیشتر نمایان شود و در مقابل اینها، زیبایی های این اثر ماندگار کمتر به چشم بیاید تا جایی که پس از انتشار آلبوم، مردم عادی که هیچ حتی هواداران چاوشی در نظراتشان اعلام می کردند که تاب شنیدن این آهنگها را به صورت پی در پی ندارند و بین آنها به ذهن خود کمی اکسیژن می رسانند!

دو آهنگ کذایی

متاسفانه قبل از انتشار آلبوم دو قطعه لو رفت و اصرار بر قرار دادن آنها در آلبوم کار را خرابتر کرد. به خصوص که این دو اثر (ناز و بغض) هیچگاه به پای نسخه اولشان با آن لحن و تنظیم شنیدنی! نرسیدند. اصولا خیلی سخت می شود، آهنگی که با یک تنظیم مورد استقبال فراوان قرار می گیرد را با تنظیم جدیدی ارائه داد و رضایت مخاطب را جلب کرد. حداقل تا این لحظه هیچ آهنگ موفقی را از هیچ خواننده ای به یاد نمی آورم.

آغاز مجاز شدن

قضیه ی مجاز! شدن چاوشی نیز از همین جا شروع شد. او پس از کش و قوسهای فراوان توانسته بود مجوز بگیرد و این موضوع حرف و حدیث های فراوانی را به وجود آورده بود که تا حدودی روی ذهنیت ها تاثیر منفی گذاشته بود. بی پرده بگویم که عنوان می شد محسن حتی برای رسیدن به مجوز باج زیادی داده است ! 

پلاگین

داستان پلاگین هم با اینکه ظاهرا از یاد محسن رفته ولی برای ما هنوز هم جای سوال داشته و از خاطرمان نرفته است. مدتی بعد از انتشار آلبوم، چاوشی اعلام کرد که متاسفانه اشتباهی صورت گرفته است. انگار که یک چراغ روشن کوچک را ندیده باشند ! به همین سادگی ! و البته وعده ی سرخرمنی که در آن روزها داده شد و  الان هم که دیگر حسابی آبها از آسیاب افتاده است !!

و مهم تر از همه:

تغییر لحن و ناله های گوش خراش

از این آلبوم به یکباره لحن یاغی تغییر کرد، انگار که واقعا بال های او را بسته باشند و این موضوع بسیاری را در بهت و حیرت فرو برد تا جایی که باعث شد، این آلبوم در همان ابتدای انتشارش به شدت مورد حمله قرار بگیرد.

لحن ملتمسانه ی محسن و ناله های گوش خراشش (به خصوص در تو که نیستی) مهمترین دلیل پس زدن یه شاخه توسط هوادارانش بود. گمانه زنی های زیادی برای این امر زده می شد، که از آنها می توان به مجوز، حذف فیلتر، عمل بینی، ترانه های بسیار غمگین، محمد رضا آهاری! و... اشاره کرد.


http://s1.picofile.com/file/7280560749/Aharyy.png


به طور کلی هضم تنظیم های آهاری در آن زمان برای خیلی ها سخت بود. شلوغ پلوغ! عمده ترین برچسبی ست که به آنها زده می شود. تلفیق دو فضای پاپ و راک در آهنگها به همراه استفاده ی متعدد از سازهای سنتی فضای مُهلکی را رقم زده است. البته که استفاده از سمپل های ضعیف که شاید بیشتر به بی تجربگی آهاری مربوط می شود، تا حدی توی ذوق می زند.

اینکه دیر می شود با این تنظیم ها ارتباط برقرار کرد را نمی دانم نقطه ی قوت بدانم یا نه اما اینکه بعد از برقراری ارتباط دیگر نمی توان از آنها دل کَند، هنوز هم برایم عجیب، ناشناخته و غیرقابل وصف است.

بعد از انتشار نیلوفر، او و چاوشی مدام از ایجاد یک فضای  جدید در موسیقی ایران دم می زدند و از آلبوم بعدی به عنوان یک تحول بزرگ نام می بردند. ژاکت،ضعیف ترین اثر منتشر شده از چاوشی تا به امروز، اوضاع را برای او بدتر کرد.

تنظیم سه آهنگ خنده،لولای شکسته و دلشوره توسط آهاری به اعتقاد من از معدود نقاط قوت این آلبوم به شمار می روند، به خصوص خنده که تنظیمش شاهکاری ست برای خودش.

اینکه چند روز بعد از انتشار، سوتی آمارتور گونه ی این آلبوم نمایان و مشخص شد که چاردیواری کاور یک آهنگ خارجی ست، تمام آن بین المللی شدن ها و تحولات را زیر سوال برد !

هرچند تنظیم و ملودی هر دو با خود چاوشی بود ولی انگشت اتهام تیفوسی ها به سوی آهاری هم رفت و البته چندان هم بیراه نبود. عبارت "با تشکر فراوان از محمد رضا آهاری" در کاور ژاکت (در حالی که از هیچ یک از دیگر همکاران حاضر در این آلبوم تشکر نشده) می تواند حاکی از این باشد که او نقشش پُر رنگ تر از سه تنظیم بوده است! بگذریم که همیشه این شائبه برای عده ای وجود دارد که آهاری حتی تنظیمهای یه شاخه را هم انجام نداده و محسن رفاقتی آنها را به نام او زده است! که اگر این شایعه ی مضحک صحت هم داشته باشد، من بیشتر برای خود چاوشی سر تکان می دهم تا آهاری! (بحث در مورد ژاکت را به پُست دیگری موکول می کنم)


و سرانجام در آلبوم حریص به یکباره نام آهاری حذف می شود و آلبوم هم مورد استقبال قرار می گیرد. برقراری ارتباط میان این دو مقوله، کج سلیقگی زیادی می خواهد که در آن زمان توسط خیلی ها صورت گرفت و هنوز هم این گمانه زنی ها ادامه دارد.

اینکه ناله ها با حضور آهاری آغاز شد و با رفتن او به اتمام رسید، شاید از بخت بد آهاری باشد. اگر واقعا این چنین است، یعنی محسن در آن چند سال کاملا مطیع او بود و از خود هیچ اختیاری نداشت؟ با شناختی که همه از او داریم پاسخ این سوال قطعا منفی ست.

محسن هیچ گاه در مورد آهاری واضح صحبت نمی کند ! اینکه او مشغول فیلم سازی شده و دیگر تمایل چندانی برای کار در زمینه موسیقی ندارد، دلیل چندان موجهی نمی تواند باشد. بعد از حریص یکبار از او پرسیدم که آهاری چه شد؟ پاسخ داد : برگشته! اما بعدها مشخص شد که خبری از او در پرچم سفید هم نیست !

شاید او دیگر هیچگاه برنگردد ولی چیزی که همیشه وجود دارد، تنظیم های ماندگاری ست که از او به جای مانده است. دست خودم نیست، هربار که گوش هایم را تسلیم شنیدن یه شاخه نیلوفر  می کنم، زبان به تحسینش می گشایم.