چاووش خون!

رفیق

آتیش داری؟

نظرات 8 + ارسال نظر
Alireza Erfani چهارشنبه 19 خرداد‌ماه سال 1395 ساعت 18:47

سلام محمد جان، خوبی؟ خیلی وقت بود میومدم اینجا و البته خیلی وقت هم بود که نیومدم.
آلبوم که اومد منتظر بودم اینجا آپدیت شه که شد.

چاووش خون...من آلبوم رو خیلی دوست داشتم و هنوز هم باید شنیده شه اما چنگیز به قدری روی من تاثیر داشت که واقعا نمی دونم چی بگم. چنگیز...ملودی و اجرای محسن، تنظیم صفاریان و شعر واقعا استثنایی یاغی...یاغی به وضوح چند سر و گردن بالاتر از امثال صفا هست. ای کاش حضورش بیشتر بود و البته همیشگی...

سلام. ممنون از لطفت.
در مورد چنگیز موافقم. یاغی هم عالی بود.
اما صفا هم عالی بود و استفاده گزیده از او باز هم بهتر از آب در آمد.
حرفهای زیادی دارم. امیدوارم بتوانم بنویسم.

Alireza Erfani پنج‌شنبه 20 خرداد‌ماه سال 1395 ساعت 19:33

خواهش می کنم. راستی محمد جان من قبلا با اسم کاربری قدیمیم تو فنز میومدم. Alireza_Mohsen بود.

من نمیدونم چرا اینقدر درگیر چنگیز شدم. اصلا برام عجیب یود. خیلی عجیب. فکر کنم یکی از دلایلش یاغی و شناختی بود که از قبل نسبت بهش داشتم. من واقعا رکورد گریه رو با این کار زدم!!! یک مطلبی هم نوشتم در مورد شعرش و توضیح دادم. اگر مایل باشی دوست دارم برات بزارم و نظرت رو بدونم.

شاه مقصود رو واقعا دوست داشتم. آخرین اتوبوس هم خوب بود شعرش اما شرمساری رو نه با شعر و نه با خود آهنگ هیچ ارتباطی برقرار نکردم. شاه مقصود و آخرین اتوبوس رو واقعا دوست دارم.
شدیدا مشتاقم بخونم نوشته هات رو محمد جان.

بله الان شناختم.
این آهنگها حالاحالاها باید شنیده شوند. خیلی کار برده تا رسیده به این چیزی که ما الان می شنویم.خوشحال میشم مطلبت رو بخونم.
درمورد آهنگها فعلا فقط این را بگویم که ریتم هایی که محسن به شعرها داده، فوق العاده هستند.

نوید جمعه 21 خرداد‌ماه سال 1395 ساعت 02:34

یا حضرت صفا....
آلبومو دور اول که گوش دادم فقط امیر بی گزند و دل من به دلم نشست و حقیقتش خیلی از صفا دلم گرفت چون خیلی روش حساب باز کرده بودم و از اینکه تو این آلبوم 3تا کار داشت یکم ناراحت بودم دلم میخواست بیشتر می بود
اما...
ی کم بعدش کم کم از چنگیز خوشم اومد لحن محسن عالی بود، اصن خود محسنه..
اما ی مدت بعد آخرین اتوبوس دلمو گرفت و هرچه بیشتر گوشش دادم بیشتر جذب شدم و تا حدی که فول غرقش شدم ...
امروزم به طرز عجیبی درگیر ویرونه شاه مقصود شدم همه چیزش عالیه ...
و همینه ... این آلبوم خیلی روش کار شده ... حالا حالا کار می بره درکش ... زمان میخواد
باید گوش داد و گوش داد ...
یا حق

ممنون نوید جان.
دقیقا موافق روند نفوذی آلبوم هستم. اصلا سیرابی ندارد.

Alireza Erfani جمعه 21 خرداد‌ماه سال 1395 ساعت 03:10

آره. باید شنیده بشن واقعا. مشخصه خیلی وقت و انرژی بردن. واقعا باید شنیده بشن. همین الآن داشتم امیر بی گزند رو گوش میدادم. چقدر این کار زیباست. شعر، ملودی فوق العاده، اجرای مثال زدنی، تنظیم شنیدنی با ایده ای واقعا عالی که البته یه جایی توی ضرب ها برام سوال برانگیزه.
همچنان میشنویم تا بیشتر یاد بگیریم.
این مطلب راجع به شعر قطعه چنگیزه. ضعف های متن رو ببخشید. نظرتون مهمه محمد جان.

.............

***"جنون شعر من از سطر اول می زنه بیرون"***

چنگیز شعری در قالب ترکیب بند، بر وزن مفاعیلن مفاعیلن مفاعیل و با درونمایه ای عالی و پر مفهوم است. صنایع ادبی به کار رفته در این شعر در کنار شیوه ی خاص استفاده از واژگان مختلف، تعابیر ناب و مثال های هنرمندانه و ظریف برای تشریح موضوع و هدف شعر، قلم "علی اکبر یاغی تبار" را فریاد می زنند.

در ادامه بخشی از برداشت های شخصی خود را از این اثر بی نظیر که آهنگسازی و اجرای فوق العاده محسن چاوشی و تنظیم عالی بهروز صفاریان آن را کامل تر کرده اند، می خوانید. توضیح هر بیت در زیر آن آمده است.

یاغی تبار که حقیقتا از پیشتازان حال حاضر شعر ایران و البته از نظر من بهترین شاعر حال حاضر ایران است، در شعر چنگیز روایتگر عشق زیبا و بسیار عمیق چاووش خوانی است که مدت هاست از دنیا رفته اما چیزی از عشق و ارادتش نسبت به معشوق کم نشده و همچنان انتظار دیدار او را در دل و در سر دارد. توصیف ها و تشبیهات بی نظیر عشق با "ترین ها" ی آشنا و غیر آشنا و تاکید بر عمیق بودن این عشق و غم حاصل از آن تحسین بر انگیز است. شعر چنگیز را با هم مرور می کنیم:


*چه کردی با خودت چاووش خون خاک بی زائر
چه کردی با خودت بغض خیابون های بی عابر*

عاشق در بدترین وضعیت ممکن قرار داره و این وضع آنقدر اسفبار است که از خود می پرسد با خود چه کرده ای؟ حتما این مثال معروف را شنیده اید که می گویند: "سر قبری گریه می کنی که مرده ای در آن نیست"...یاغی تبار عکس این وضعیت را برای عاشق متصور شده است. فرد عاشق بر روی قبری چاووشی خوانی می کند که مرده دارد و آن مرده نیز خودش است اما هیچ کسی را ندارد که به مزارش بیاید.
در مصرع بعدی باز هم این سوال پرسیده می شود...از کسی که همه خیابان های بی عابر را با بغض و گریه خود قدم زده. یاغی بغض های عاشق را به بغض های خیابان تشبیه کرده. البته در اینجا تنهایی خیابان ها و عاشق هم به وضوح مشخص می باشد. تنهایی هایی که به گریه ختم می شوند.

*موذن زاده داره رو مزارت نوحه می خونه
چه کردی با خودت آوازه خون شهر بی شاعر*

چه کردی که موذن زاده برای تو نوحه خوانی می کند...برای تو که آواز خوان این شهر بودی اما کسی از حرف هایت چیزی نمی فهمید. شهر بی شاعر معانی بسیار زیادی دارد و در اینجا می تواند به معنی شهری باشد که عملا مرده است. شعرا در طول تاریخ تاثیرات زیادی بر جامعه داشتند.

*چه دردی می کشه عاشق، فقط پاییز می دونه
خراسون از چه می ناله، فقط چنگیز می دونه*

از این بیت تعاریف یاغی شروع می شود. یاغی برای توصیف حال عاشق "ترین ها"یی از موضوعات مختلف را در شعر خود آورده. از شاعرانه ترین تا ترین های تاریخ، علم و فرهنگ عامه مردم ایران.
درد عاشق را فقط برگ ریزان پاییز می داند. درد خراسان ویران را نیز فقط چنگیز. زیرا کسی که باعث ویرانی خراسان شد خود چنگیز بود و کسی غیر از خودش نمی داند که چه بلایی بر سر خراسان آورده است. کسی غیر از معشوق نمی داند که چه دردی در جان عاشق است زیرا خود باعث ایجاد درد است.

*عذاب هرزه رویی رو گل جالیز می دونه
موذن زاده داره رو مزارت نوحه می خونه*

گل جالیز علی رغم یدک کشیدن نام گل، چیزی جز یک گیاه هرزه نیست. گل جالیز یک انگل مطلق برای محصولات جالیزی محسوب می شود. یاغی در اینجا به شیوه ای هنرمندانه برای نشان دادن حال عاشق و احساس پوچی او از گل جالیز استفاده می کند.
این مصرع در چند بیت قبل هم استفاده شد اما معنی این مصرع با مصرع موذن زاده اول متفاوت است. در اولین استفاده از مصرع موذن زاده، پرسیده شد که ای چاووش خون با خود چه کردی که موذن زاده برایت نوحه خوانی می کند اما در اینجا موذن زاده به عنوان یکی از ترین ها که در فرهنگ عامیانه ی مردم جای دارد استفاده شده است. موذن زاده قدیمی ترین نوحه خوان در قید حیات ایران است.

*منو بعد تو بادای پریشون خون بغل کردن
گل طوفان شدم موج منو اوج غزل کردن*

واژه ی خون گریه کردن را بارها شنیده ایم. در اینجا یاغی از این آشنایی مخاطب استفاده کرده اما به شیوه ای متفاوت. مسیر پر تلاطم و به شدت ناهموار پس از عشق نافرجام به باد های پریشان تشبیه شد که عاشق را در بر گرفتند. نتیجه این خون بغل کردن این شد که عاشق به گل طوفان تبدیل شد. "گل طوفان" یا در زبان انگلیسی Wind Rose یک واژه ی تخصصی در حوزه هواشناسی است. نموداری است که سمت و سرعت نسبی باد مولد یا طوفان گرد و خاک را نشان می دهد. این باد باعث فرسایش شدید دشت می شود و آن را همانند سوهان می خورد.

موج های این طوفان که در حال نابودی و سایش وجود خود بود، به شعری که روایتگر اوج عشق است در میان مردم تبدیل شد.

چنین تشبیهات و توصیفاتی واقعا تحسین برانگیز است.

*وجودم آش و لاش انفجارای دمادم شد
پس از تو روی من بمب های خنثی هم عمل کردن*

این بیت نیاز به توضیح ندارد. هر لحظه بدون عشق همانند انفجار است که عاشق را نابود می کند.

حتی چیزه
ایی که انتظارش را نداریم نیز باعث نابودی عاشق می شوند.

*نگاه کن من همون کوهم که روزی پر پرم کردی
دل آتش زبونم کو چرا خاکسترم کردی*

کوهی که پر پر شد. از پر پر شدن برای عناصر ظریف همچون دل استفاده می شود اما یاغی با این کار گفته است که این مرد (کوه) علی رغم ظاهری خشن و سنگی، باطنی به شدت ظریف دارد.
در مصرع بعد باز هم از آشنایی مخاطب با واژه ها و ترکیب ها، به شیوه خود استفاده کرد. آتش زبون به فروی گفته می شود که زبانی گیرا دارد. در اینجا دل آتش زبان یعنی دلی که به راحتی در بین دیگران جایگاهی می یابد.

*نگاه کن این همون کوهه که آخر پر پرش کردی
چرا خاکسترش کردی چرا خاکسترش کردی*

باز هم برای تاکید، بیت قبل را به شیوه ای دیگر تکرار کرد.

*گمونم واژه ها مغز منو میدون مین کردن
نگو تو جمجمم افراد استالین کمین کردن*

حقیقتا مغز یاغی همچون میدان مینی است که دائما منفجر می شود و واژه هایی فوق العاده را پرتاپ می کند. در اینجا مغز عاشق پر از واژه برای شعر شدن است که آن را تبدیل به میدان پر خطر مین کرده اند. اما راه فراری از آن نیست زیرا افراد استالین در آن کمین کردند. استفاده بسیار هنرمندانه از این تعبیر واقعا تحسین برانگیز است. یاغی برای اینکه نشان دهد راه فراری برای عاشق نیست از استالین که دیکتاتوری خشن و بی رحم است استفاده کرده است. کمین های نیروهای استالین برای ارتش آلمان ناتزی و تعقیب آن ها تا برلین از معروف ترین رویدادهای تاریخ بشریت است.

*حلالم کن تو ای پای جنون سر به دار من
که دیدار تو ممکن نیست حتی بر مزار من*

نه تنها راه فراری نیست، حتی امیدی هم نیست. عاشق تقاضای بخشش می کند از کسی که روزی همراهش بود. همراه عشقی که پایانی جز جنون مرگبار نداشت. اما اکنون حتی در مزارش هم نمی تواند او را ببیند.

*************

عجیب است با اینکه خیلی چیزها تغییر کرده ولی خیلی چیزها هم تغییر ناپذیرند!
محسن چاوشی هنوز هم انقدر زیر ذره بین است.
لذت بردم علیرضا جان. از اینکه اینجا میزبان این دیدگاه موشکافانه بود، خوشحالم.
جالب ترین نکته در این آهنگ اسم آن است. بسیار عجیب، بی ربط و مثل همیشه مرموز! برایم جالب است بدانم این اسم را یاغی انتخاب کرده یا محسن. برای چنگیز خواهم نوشت. سعی میکنم برای هر آهنگ یک پست جداگانه و کوتاه بزنم تا بدقولی نشود.

نوید جمعه 21 خرداد‌ماه سال 1395 ساعت 03:33

پیکان دلتنگ! بابا! آخ آخ .... عالیه

علی جمعه 21 خرداد‌ماه سال 1395 ساعت 13:57

هی سرفه های پر از دود
ویرونه ی شاه مقصود
عجبی لحنی
عجب عشقی
--------------------------------
آلبوم های محسن بدون حسین,صفا نداره.
شاه مقصود بی نظیر...

صفا واقعا فوق العاده بود.

Alireza Erfani جمعه 21 خرداد‌ماه سال 1395 ساعت 15:24

محسن صدای ماست...صدای محسن در رگهام جریان داره. در سرم می چرخه. در چشم های من می درخشه و در گوش هام نفس می کشه. صدای قلب من صدای محسن چاوشیه. علی رغم اینکه من طرفداری از هر کسی و چیزی و عقیده ای رو کنار گذاشتم اما محسن برام موند و می مونه تا زمان مرگم. خودم میخوام بمونه.

هنوز زمان نفس گرفتن ها و بازی با صداها و کلمات و ادای خاص بعضی واژه ها رو میدونم و بهشون دقت میکنم. هنوز هم "ر" ها رو مثل قدیما میگه و گاهی اصلا درست نمی گه:) آهنگ جنگ زده رو خوب گوش بدین. بعد از تو به "هر کی" که ترکش کرد خندیده...با پوزخند آشنا...آلبوم پر از حس فوق العادست. فقط کسایی که با محسن زندگی می کنن میفهمن اینو...


خوشحالم که خوشت اومده محمد جان. چنگیز دیوانم کرد. اسمش من حدس میزنم چاووش خون هم باشه. یادمه پارسال یه ویدیویی داد بهروز صفاریان که گفته بود پروژه چاوش خون یا همون چنگیز آخراشه. یهو تیکه آخرش صدای محسن هم میومد که میگفت "چه کردی"..مشتاق بودم بدونم این چه کاریه. اومد و شد چنگیز که دیوانم کرد. اصلا هر چی میرم جلو بیشتر غرق میشم. آلبوم هر روز بیشتر به دل میشینه. بیشتر دیده میشه و لمس میشه.

در مورد متن یه چیزی یادم رفت بنویسم که اینجا میگم. بخشی از شعر که میگه دل آتش زبونم کو چرا خاکسترش کردی و البته با توجه به مصرع قبل که گفته کوه هست، این یک کوه آتشفشان بود که خاموش شد و خاکستر شد.

مشتاقانه منتظر نوشته ی های عالیت هستم.

کلا این درد شیرین، چیز عجیب غریبیست.
دقیقا موافقم. این موراد برای مخاطب عام جلب توجه نمی کنه.
اون صحبت صفاریان رو کامل یادمه.
آتش زبون،خاکستر و کوه جناس دارن.

حسین یکشنبه 30 خرداد‌ماه سال 1395 ساعت 19:24

Alireza Erfani احسنت دمت گرم

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد