چن گیز!

تشکیل یک مثلث از چاوشی، صفاریان و یاغی می شود بلوای چنگیز!


باید ممنون روزگار بود که با خوش سلیقگی، این سه نفر را سر را هم قرار می دهد تا چنین اثری به لاله های گوش ها برسد.

همانطور که می دانید، قرار بود آلبوم چنین نامی را یدک بکشد. یک نام بی ربط و از آن دست انتخاب های خاص چاوشی. بله چاوشی. به جرات میتوانم بگویم این نام را یاغی برای این ترانه انتخاب نکرده است.

ملودی آدرس نت های مورد علاقه چاوشی قبل از شهرت و محبوبیت را می دهد. این مورد شاید در ضمیر ناخود آگاه او، من و خیلی های دیگر باشد!

ضلع اول، تنظیم خلاقانه ی صفاریان و از آن بهتر مستر عالی این آهنگ که به اعتقاد من اگر کل مستر آلبوم به صفاریان سپرده شده بود، گوش هایمان در سایر آهنگ ها نیز، صدای بهتری را می شنیدند. او هرچه میخواسته در این آلبوم 52 دقیقه ای بگوید را در این 5 دقیقه گنجانده است. فضاسازی های به جای صفاریان در لحظات مختلف آهنگ که اوج آن را میتوان در قسمت "گمونم واژه ها مغز منو میدون مین کردن" شنید و لذت برد. در اینجا گیتار الکتریک انعطاف بیشتری دارد و تکرار احساس نمی شود.

در مورد این زوج باید بگویم هنوز بهترین کار آنها در نیامده است. همچنان منتظرم تا یک آهنگ بی نظیر متولد شود. کاری که با شنیدن ریتمش، درذهن عام و خاص تداعی شود!  البته اگر همه چیز خوب پیش برود.


ضلع دوم ترانه متفاوت یاغی که با صدای چاوشی عجیب چفت شده است!

فضای تاریخی ترانه، اسامی تازه ای را وارد لغت نامه ی طرفداران چاوشی کرد."چاووش خون،موذن زاده،چنگیز،استالین"

قافیه هایی نظیر "زائر،عابر، شاعر"، پاییز، چنگیز، جالیز" مین، استالین" و... در دنیای نامحدود ترانه سرایی امروز، بسیار نو و البته خلاقانه هستند. در قسمت آخر ترانه او ضمایر را با کلمات ثابت تغییر می دهد، این اقدام او بسیار مبتکرانه است و با ذهن ماجراجوی چاوشی  نزدیکی دارد. در ذهن یاغی میتوان تلاطم بیشتری را جستجو  و تجربه کرد. امیدوارم بازهم شاهد همکاری او با چاوشی باشیم.

و بالاخره ضلع سوم و اصل ماجرا.

بعد از 12 سال فعالیت رسمی و غیر رسمی در سطح اول موسیقی کشور، چاوشی به نقطه ای رسیده که برای لحظه به لحظه ی هر آهنگ برنامه ی خاصی داشته باشد. اجرا بی نقص، جذاب و شنیدنی ست. از لحظات وحشتناک آن میتوان به مصارعی اشاره کرد که دوباره و البته بدون شباهت به بار قبلی اجرا می شوند!

موذن زاده داره رو مزارت نوحه میخونه، بار دوم!

چرا خاکستَ  ِ ش کردی، چرا خاکسترش کردی!

نظرات 4 + ارسال نظر
غریبه جمعه 12 شهریور‌ماه سال 1395 ساعت 18:12 http://www.chavoshiphobia.blogfa.com

یک لحظه فکر کردم نوشتی:جن گیر!
ولی من هنوز ترکیب صفاریان و چاوشی رو خیلی زیاد نمی پسندم.
و به نظر من اگر چاوشی می خواهد "صدای معترض" باشد و "اجتماعی"هم بخواند,یاغی تبار گزینه ی خیلی مناسبی هست.

کامنتت باعث شد تا قسمتی که فراموش کرده بودم بنویسم را به پاراگراف ضلع اول اضافه کنم. ممنون.

غریبه جمعه 12 شهریور‌ماه سال 1395 ساعت 19:35

قسمتی که به ضلع اول اضافه شد دقیفا همان حرف دل من بود :)

Alireza Erfani شنبه 20 شهریور‌ماه سال 1395 ساعت 22:43

سلام محمد جان. ممنون بابت این نوشته و ممنون از اینکه آهنگ چنگیز رو انتخاب کردی. چنگیز برای من بهترین کار آلبوم هست. حتی اسم آلبوم هم برایمن چنگیز هست:دی
شدیدا دوست دارم یاغی و محسن باز هم با هم کار کنن.
یه چیزی هم من برای شما دارم. کار چنگیز ترکیبی از چند شعر هست. اینجا یکی از اون شعرها رو کامل برای شما میذارم. بعد خوندنش متوجه می شید که چرا ارشاد اسم آلبوم رو عوض کرده.

از این بالا زمین قدّ یه ارزن خرد و ناچیزه
از این بالا که من هستم زمین جِرمی غم‌انگیزه

بخون آوازه خون از چرخش این «چرخ کج رفتار»
« نه دین داره نه آیین داره» این بی‌پیر بدپندار

بخون آوازه خون از من بخون! من طالعم شوره
که خورشید لبِ بومِ دلم پای لب گوره

بگو بعد تو خاکسترنشین گُرگُر دردم
دلم می خواد و می دونم نمی تونم که برگردم

«بهار دلکش » از خون من و شعرای من تر بود
شبا «مرغ سحر» پر می کشید از قبر «نی داوود»

صدا چیزی شبیه ضجّه‌های زخمی زن بود
صدا انگار تاوان مخالف‌خونی من بود

لب از لب واکنی خنجر به خورد حنجرت میدن
صدا می گفت بس کن مردِ رندا شوهرت میدن

صدا می گفت حاشا کن صدا می گفت حاشا کن
صدا می گفت برگرد و ندامت نامه امضا کن

«بهار دلکش» از خون دل «عارف» تناور بود
سر سرخورده از صدتا سر سرسبز سرتر بود

سر سرخورده از صدتا سر سرسبز سرتر: من
سر سرخورده از صد جبهه جنگ نابرابر: من

من از دریوزه برمی گردم از دریوزه ی آدم
نجستم آدمیزاد و به جان گریه افتادم

بزرگ شهر من داره به ریش قبله می خنده
سر ازسجاده برمی داره و قدّاره می بنده

سر سجاده ها ابلیسو همرقص خدا دیدیم
مسلمون نشنفه کافر نبینه اون چه ما دیدیم

برای کشتن ما خط و فتوا از کلینی داشت
بزرگ خاک خنجرخوردمون شور حسینی داشت

من از دریوزه بر می گردم از دریوزه ی باور
من از دریوزه برمی گردم امّا درب و داغون تر

به دفتر می زنم از خبط این واژه به اون واژه
قلم رو رگ رگ اعصاب من در کار ویراژه

گمونم واژه ها مغز منو میدون مین کردن
نگو تو جمجمه م افراد استالین کمین کردن

وجودم داره می پاشه سرم کابوس می چینه
سپاه هیتلر روی ملاجم گرم تمرینه

حلالم کن تو ای پای جنون سربه دار من
که دیدار تو ممکن نیست حتیّ بر مزار من

منو بعد تو بادای پریشون.خون بغل کردن
زبونم عقده شد قبض منو نبض غزل کردن

وجودم آش و لاش انفجارای دمادم شد
پس از تو روی من بمبای خنثی هم عمل کردن

من و ده پشت من یکسرنشین معبدت بودیم
کجایی که منو آواره ی کوه و کُتل کردن

نبودی و ندیدی سینه ی من یه معما شد
معمایی که با شلّیک ده تا گولّه حل کردن

حلالم کن! سفر تنبیه یک پا موندن من بود
سفر شاید مکافات مخالف خوندن من بود

سر سرخورده چندین قرنه نذر چوبه ی داره
مخالف خونی بزم بدا تاوان بد داره

بذار اشک چشامو سر بدم با ابر «دود عود»
هنو «مرغ سحر» پر می کشه از قبر «نی داوود»

سلام مرسی علیرضا. ازخوندن شعر واقعا لذت بردم.
به امید چاوشی یا غی تر!

اشکان شنبه 11 شهریور‌ماه سال 1396 ساعت 01:10

اینجا خیلی خوبه... کم پیدایی البته

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد