تلنگر!

http://s1.picofile.com/shahin/Pictures/01128IMMJacket.JPG

موسیقی و دایره برداشت از اون اینقدر وسیع هست که هرکس بتونه برداشت خاصی از خودش داشته باشه. مطلبی با عنوان "ژاکت =>فیلم ۱+۱۱سکانسی! " که آن را در اولین فرصت در سایت هواداران قرار خواهم داد شاید برایتان جالب باشد و شاید هم برای خودش!    

قطعا انتخاب نام ژاکت در کنار نام محسن چاوشی برای او که البته خود شخصیت اصلی داستانهایش را بازی میکند، نام خاص، جالب و البته جذاب کننده ای بود! و اینقدر هیجان داشت تا بدقولی های شرکت توزیع کننده را اندکی قابل تحمل کند! 

از بازار خرمشهر تا دریاچه ی مرده می توان دقیقا داستان را از دست و پا زدن جوان جنوبی برای رسیدن به عشقش آغاز و با دنیا بدون عشق خیلی سرده به پایان برد!

ثبات پنهان در مضمون آهنگهای چاوشی و ترانه های آلبوم ژاکت قطعا هم می تواند نقطه قوت باشد و هم نقطه ی ضعف! نقطه قوت به دید کسانی که این ثبات را دوست دارند و به نوعی با آن همزاد پنداری می کنند و نقطه ی ضعف از دیدگاه کسانی که آن را یکنواخت وتکراری می دانند! که البته من با هردو گروه به نوعی موافقم!

 در مورد آهنگ اول این آلبوم نظر عده ای این است که مثلا مضمون ترانه ی بازار خرمشهر، متفاوت بوده و چاوشی برخی اصطلاحات رو زیادی رک و مستقیم در این آهنگ به کار برده که قابل هضم نیست! برخی که بعضا خود را مالک اسمی محسن چاوشی می دانند هم اینقدر شوکه شدند و به اسم مالک اسمی یا هوادار کهنه! به این آهنگ القابی دادند که هویت(هوادار بودن) خود را زیر سوال بردند!

اما در این سوی داستان:

خودش می گوید این آهنگ غمگین ترین آهنگ من است!

صحبت در مورد آهنگها زیاد است و آرام آرام تک تک آن ها را همینجا بررسی خواهم کرد. قطعا آلبوم فردی که روی آهنگی مانند لولای شکسته ماه ها تمرکز می کند یا اینکه برای آخرین بررسی نسخه ی نهایی ژاکت سه روز!هر آهنگ آلبوم را فقط گوش می کند تا آنچه می خواهد باشد،به بررسی و گوش کردن های زیادی نیاز دارد!

گاهی اوقات خیلی ها با تلنگری به خودشان می آیند! جمله آخرم را تلنگری بخوانید:

دنبال نقطه ضعف گشتن با انتقاد سازنده کردن فاصله اش زیاد است! خیلی زیاد.


نظرات 5 + ارسال نظر
بهادر جمعه 3 اردیبهشت‌ماه سال 1389 ساعت 21:27

محمد جان بی صبرانه برای غرق شدن در حصار نوشته هایت لحظه شماری می کنم.

ژاکت تا وقتی که با تمام وجود درک نشود قابل فهم نخواهد بود...می بینم آینده ای رو که تمامی این نظرات جدید به راحتی برد شطرنج رنگ می بازند!

mersedeh شنبه 4 اردیبهشت‌ماه سال 1389 ساعت 12:53 http://fire-girls.blogfa.com

دنبال نقطه ضعف گشتن با انتقاد سازنده کردن فاصله اش زیاد است! خیلی زیاد.
----------------------------------------------------------------------
قبلا گفتم باز هم میگم عده ای فقط قصد تخریب دارن فقط میخوان بکوبن این عده ی به روی این همه محاسن کار چشم میبندن! تا فقط حس درونی خودشون رو ارضا کنن و برای هدف پوچشون که فقط تخریب کردنه دست به هر عمل بچگانه و ابلهانه و بعضا به دور از انسانیتی میزنند! که در نوع خودش برام جالبه این همه تقلای بی فایده!
اما عده ی دوم درست مثل گروه اول راه رو اشتباه میرن و متاسفانه بیشتر کار رو خراب میکنن، عده ای که چشم میبندن و فقط میگن به به! چه چه!
از حدود یک ماه بعد از انشار ژاکت که فهمش حداقل یک ماه زمان میخواست (بلکه من معتقدم بیشتر) انتظار داشتم از دوستان چاوشی دوستم حرف هایی بشنوم پیرامون این اثر کم نقص و دوست داشتنی اما راستش جز دو سه تا بحث خوب بحثی نشنیدم که قابل درنگ باشه! عده ای که کلا میخواهد با سکوت فریاد بزنند که بیش از اندازه برایم قابل احترامند و عده ای فقط میخواهند فریاد بزنند آنقدر حداقل گوش ها آن ها را پس میزند! به هر حال هنوز نشنیده ام آنچه که دوست دارم بشنوم
به هر حال معتقدم ژاکت اثر کم نقصی است که محاسن قابل تحسینی دارد و البته نقص هایی که طبیعت وجود هر انسانی ست (انسان بی نقص سراغ داشتید سلام مخصوص منو بهش برسونید)
ژاکت با محاسن بی شمارش و معایب اندکش که بسته به سلایق متغیر است اثر قابل تاملی ست که به شخصه معتقدم جایگاهی که سال بعد در همین روز خواهد داشت قطعا با امسال متفاوت خواهد بود هر روز که از ژاکت بگذره این اثر ماندگارتر خواهد شد این رو ایمان دارم و میدونم که آیندگان حتی زمانی که ما نباشیم دنبال ژاکت میگردند و در نسل خودشون دنبال کسی میگردند که گرمترین ژاکت دنیا رو تقدیمشون کنه تا در گرمای اون تمام غم هاشون رو دور بریزند قطعا نسل های بعد دنبال چاوشی خواهند گشت.
کاش بدانیم، قدرِ هم نسلی با عاشق ترین صدای هستی رو.
محمد عزیز بی صبرانه منتظرم تا با قلم منحصر به فردت تسکین دهی روح زخم خورده ی چاوشی ام را، بی صبرانه منتظرم.

سولماز شنبه 4 اردیبهشت‌ماه سال 1389 ساعت 17:47

محمد جان موافقم. متاسفانه این روزا هوادارا یا خیلی سیاه می نویسن یا خیلی سفید. که البته سیاهی ها فعلا برنده ان!

اما تو این گیر و دار عده ای هم هستن که هر روز به یه طرف متمایل می شن! یعنی همون حزب بر باد!

خوشبختانه دونستن این نکته که محسن رو کاراش وقت لازم رو گذاشته (یعنی کم کاری نکرده) به من اطمینان خاطر می ده.

قطعا نقص هایی هم دیده می شه که ۱۰۰٪ طبیعیه.

منتظر مطلب جالب و خلاقانت هستم.

موفق باشی.

شب نویس شنبه 4 اردیبهشت‌ماه سال 1389 ساعت 23:42 http://man-o-shab.blogsky.com

اولا" که وبلاگ جدید مبارک!
دوما" باهات موافقم. دقیقا نمی دونم اینکه من اشکال خاصی تو این البوم پیدا نکردم امتیازشه یا ضعفش. اما در کل یه شاخه نیلوفر به نظرم آلبوم قابل تامل تری بود. یعنی عجیب تر بود و تاثیرش رو شخص من بیشتر. با اینکه نقص هاش هم زیاد بودن.

مهدی شجاع یکشنبه 5 اردیبهشت‌ماه سال 1389 ساعت 14:32

ممحمد جان خوب نوشتی.
اگه محسن وقت نذاشته بود این ملودی های زیبا این تلفظ های عجیب و بعضی تنظیم های زیبا هم نبود.
بحث وقت نذاشتن برای شعر جداشت.
کاش اونایی که تو وب ها چپ و راست نظر میذارن خورده ای هم بلد باشن یه چند جمله درباره آلبوم یکمی تخصصی تر از نظر یه شنونده نظر بدن.
خوبه ،عالیه و نقص داره که نشد حرف :D:D
حزب باد و پرچم و آفتاب گردون.
تعجب میکنم که همه جا هم هستن:D

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد