اتفاقا زیباست محبت را یافتن از دل این همه نامهربانی! نوشیدن شراب عشق در جام عشاق واقعی، بیشتر مستش میکند! بگذار مست شراب عشاق حقیقی اش باشد نه آنان که روزی بت میکنندش و می پرستنس، روزی بی رحمانه تبر دست میگیرند! بگذار لب ریز از عشق ما باشد این فرشته زمینی که چشمان معصومش فقط عشق پاک را میبیند نه آلوده به .... مرسی محمد انصافا زیبا بود.
پایانی که حال فقط تبدیل به نوستالژی شده است برایمان ...
پ.ن : - لینکتون کردم ، اگر قابل دونستید شما هم میتونید مارو لینک کنید - با مطلب جدید به روزم : واسوخت در آثار محسن چاوشی - قسمت اول http://chavoshism.blogfa.com/post-3.aspx
حسین صفا
چهارشنبه 26 خردادماه سال 1389 ساعت 15:57
من و امیر روز هفده اردیبهشت مهمان غرفه سخن گستر بودیم.غره به دلایلی تعطیل شد و ما بی هیچ دلیلی بد قول ...ما رو ببخشید
مرسی حسین عزیز دیدار باشد برای مواقعی دیگر در مکان هایی بهتر به امیدش
سلام محمد عزیز اومدم برات یه پیغام شخصی بزنم تو سایت که با وبلاگت مواجه شدم.نمی دونستم وبلاگ داری و خیلی خوشحال شدم که حالا پیدا کردم وبت رو پست ماجرای متاسفم جالب بود یکی از اون آدمهایی که هیچوقت خودش رو به خاطر نخریدن متاسفم نمی بخشه منم!
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
مدت هاست که نمی شناسندش!
اما وای به روزی که تصمیم به کوچ بگیرد از این دنیای سرد.
معنی جالبی داره این ۵ خط.
خوشمان آمد
احساس کفر!!! خیلی با حال بود
سلام دوست عزیز وبلاگ خوب و زیبایی داری.امیدوارم موفق باشی.در صورت امکان به ما هم سر بزنید.با تشکر
سلام
خیلی قشنگ بود...الان هی این حرف شمارو میخوندم هی میگم چقدر قشنگ گفتید دمتون گرم خدایی
مدت هاست که نمی شناسندش!
اما وای به روزی که تصمیم به کوچ بگیرد از این دنیای سرد
سپاس آقای سعیدی
اتفاقا زیباست محبت را یافتن از دل این همه نامهربانی!
نوشیدن شراب عشق در جام عشاق واقعی، بیشتر مستش میکند!
بگذار مست شراب عشاق حقیقی اش باشد نه آنان که روزی بت میکنندش و می پرستنس، روزی بی رحمانه تبر دست میگیرند!
بگذار لب ریز از عشق ما باشد این فرشته زمینی که چشمان معصومش فقط عشق پاک را میبیند نه آلوده به ....
مرسی محمد انصافا زیبا بود.
خوب بود ؛
احساس کفر هم جالب بود.
صدایش شنیده می شود! خاطرتان جمع!!!
...
(خطاب به غیر تو ها)
امیدوارم یه روز " آنها" و " اینها" تموم بشه و اگه حرفی با کسی داشتیم روبروشون بزنیم!
ممنون محمد
کافی ست نخوانی !!!
صدایت را می شنوم! خاطرت جمع!!!
"شاید......!!!"
زیبا مینویسى . ممنون محمد جان
خسته نباشى ...
«صدایت را می شنوم! خاطرت جمع!!!»
«جدیدا آنقدر به تو ابراز احساسات نمی کنند،که موقع تایپ احساس کفر می کردم!»
زیبا بود... بدون شرح
چاوشیسم شروع شد ...
شروعی بر یک پایان !
پایانی که حال فقط تبدیل به نوستالژی شده است برایمان ...
پ.ن :
- لینکتون کردم ، اگر قابل دونستید شما هم میتونید مارو لینک کنید
- با مطلب جدید به روزم :
واسوخت در آثار محسن چاوشی - قسمت اول
http://chavoshism.blogfa.com/post-3.aspx
من و امیر روز هفده اردیبهشت مهمان غرفه سخن گستر بودیم.غره به دلایلی تعطیل شد و ما بی هیچ دلیلی بد قول ...ما رو ببخشید
مرسی حسین عزیز
دیدار باشد برای مواقعی دیگر در مکان هایی بهتر
به امیدش
سلام
محمد عزیز اومدم برات یه پیغام شخصی بزنم تو سایت که با وبلاگت مواجه شدم.نمی دونستم وبلاگ داری و خیلی خوشحال شدم که حالا پیدا کردم وبت رو پست ماجرای متاسفم جالب بود یکی از اون آدمهایی که هیچوقت خودش رو به خاطر نخریدن متاسفم نمی بخشه منم!