پایان یک مسئولیت!

جمجمه


جلوی آینه

جمجمه را شکافتم

پر از صدای توست!

گره را

کورتر کردم

چک و چوله شد

اما محکم.

صدای

عقربه ها

نمی آید

در این اسیری!!


ب ن :

هر آمدنی را رفتنیست باید امیدوار بود که با خاطره ی خوش جمع یاران را ترک گفت.

امروز دفتر حضور چاوشر به عنوان مدیر در سایت هواداران،بسته شد. آخرین تلاشم را برای محسن چاوشی و هوادارانش،در مطلب"ما مجوز نمی دهیم"انجام دادم،هرچند که هنوز هم به محسن چاوشی بدهکارم و خودم را مدیون او می دانم. لحظه های خوب و بد حضور من در آنجا سپری شد، لایق یا نالایق دیگر نیستم،امیدوارم توانسته باشم در این چند سال مسئولیتم را به خوبی انجام دهم. از این پس اینجا بیشتر خواهم نوشت. ساعت 16:52

نظرات 14 + ارسال نظر
شب نویس سه‌شنبه 2 شهریور‌ماه سال 1389 ساعت 09:03

انتظاری که حتی توش صدای عقربه ها نیاد....

جواد سه‌شنبه 2 شهریور‌ماه سال 1389 ساعت 17:17

این روزا که شهر عشق خالی ترین شهر خداست

خنجر نامردمی حتی تو دست سایه هاست

وقتی که عاطفه رو میشه به اسونی خرید

معنی کلام عشق خالی تر از باد هواست

مهدی شجاع سه‌شنبه 2 شهریور‌ماه سال 1389 ساعت 17:21 http://chavoshi-century.blogsky.com

خیلی عالی

iglesias سه‌شنبه 2 شهریور‌ماه سال 1389 ساعت 19:36

روی من و ما سیاه که لیاقت تورو نداشتیم

چاوشیسم سه‌شنبه 2 شهریور‌ماه سال 1389 ساعت 23:18 http://www.chavoshism.blogfa.com

"هرچند که هنوز هم به محسن چاوشی بدهکارم و خودم را مدیون او می دانم‌ "

از این سطور دربایفت میکنم که برکناریت و مسائل اتفاق افتاه رو هم گذاشتی به حساب محسن !
البته به نوعی باید به حسابش گذاشت ، چون مقصر اوست که در انتخاب هایش اینچنین افرادی رو انتخاب میکنه ...


افرادی که فقط میتونن سوالاتی از قبیل ساز قلبت چیه رو تایید کنند و بس ...


امیدوارم لااقل وبلاگت رو از جامعه ی هوادارا دریغ نکنی و فعالیتت تو این فضا ادامه داشته باشه ...

وقتی یک نفر خودشو مدیون کسی می دونه، معنایش این نیست که اونو مقصر می دونه. بنده زندگیم رو مدیون محسن چاوشی هستم و به اون افتخار می کنم.
نمیدونم چرا انقدر روی سوال صدای ساز قلب محسن که توسط یکی از دوستانم مطرح شد، زوم شده اما فکر نمی کنم این سوال اینقدر ها هم مشکل داشته باشه! شاید برای برخی جذاب هم باشه. ما نباید محسن رو متعلق به یک نوع عقیده خاص بدونیم. به هرحال قشرهای مختلف اونو دوست دارن. البته قبول دارم که جای سوال خوبی درمورد لحن و محکم خواندن محسن چاوشی و همچنین کنسرت خالیه توی سوالا،که ان شالله اضافه میشه.

بهادر چهارشنبه 3 شهریور‌ماه سال 1389 ساعت 01:20

تو بر می گردی..شک ندارم .. باید ثابت کنی هنوز هم برای مهمیم

Mersedeh چهارشنبه 3 شهریور‌ماه سال 1389 ساعت 06:14

بعد سحره و من با گوشىم آنلاینم که ببینم برگشتى و دیروز دچار توهم شدم!
باید تو را برگردانند به جایى که مال توست و به دست تو سرپاست، باید!
برنگردى تا قیطریه خواهم رفت!

Amir Yousof چهارشنبه 3 شهریور‌ماه سال 1389 ساعت 13:42

آقا خودت رو ناراحت نکن . این نیز بگذرد... صلاح ملک خویش خسروان دانند . البته این جور که بوش میاد انگار نمیدونند ...

مریم چهارشنبه 3 شهریور‌ماه سال 1389 ساعت 16:05 http://www.tagzbook.com/

سلام دوست خوبم.
خیلی مطالب جالبی می نویسی. واقعآ از وبلاگت خوشم میاد.
مریم

sana چهارشنبه 3 شهریور‌ماه سال 1389 ساعت 18:27 http://human-rights.blogfa.com/

واقعا این اتفاق شوک آور بود !
تر و خشک باهم سوخت ! می دونم که محمد جان شما
همه ی تلاشت فقط و فقط برای محسن چاوشی بوده و بس
و امیدوارم این فعالیت پر رنگ تر از گذشته ادامه داشته باشه
نمی گویم ! " باید " برگردی یا "امیدوارم " برگردی !
می گویم امیدوارم زمانی به آنجا بازگردی که لیاقتت و زحمتت
درک شود ..........فقط ........

cvmhd چهارشنبه 3 شهریور‌ماه سال 1389 ساعت 22:03

ما هنوز زنده ایم!

م ج ت ب ی جمعه 5 شهریور‌ماه سال 1389 ساعت 16:09

سرنوشت رو باید از سر نوشت.
با یه شروع دیگه

حسین پنج‌شنبه 11 شهریور‌ماه سال 1389 ساعت 21:24 http://www.chavoshism.blogfa.com

؟
!
؟
!

چند میگیری ناله نکنی

؟
!
؟
!

http://chavoshism.blogfa.com/post-12.aspx

سولماز چهارشنبه 17 شهریور‌ماه سال 1389 ساعت 13:26

شعر فوق العاده است.

باور کن با اینکه ۲۰ بار خوندمش بازم کامل درکش نکردم.

بی اختیار این جمله به ذهنم رسید: تنها صداست که می ماند!

در مورد پی نوشت:

لیاقت تو با این معیارهای سطحی بالا و پایین نمی شه.

تنها خوبی است که می ماند!

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد