جاده چالوس
بارون می زنه
داره با موبایل حرف می زنه!
اعصاب داغون
پا رو گاز
سرپیچ
رفت تو دل یه ماشین سنگین
و خلاص!
...
..
.
بالای سرشم
غرق خونه
موبایلش داره زنگ می زنه!
بوی سیگار از اتاقک زده بیرون
داره شلوغ میشه
ضبط ماشینشم افتاده بیرون
هنوز سیماش وصله و ازش صدا میاد :
یه کم بهم نفس بده
رحم و مروتت کجاست؟
جوونیامو...
ازت انتظار داشتم در مورد وقایع تازه اتفاق افتاده بنویسی....
فدای بازدم نفس بریده
از اون پستا بود محمد..مرسی
داستان واقعی بود.
همه ش نه!
دوست عزیز من دلیل این همه وبلاگ برای محسن نمیفهمم.همه جمع شید چند تا وبلاگ درست کنید تا همه هوادارا دور هم باشیم نه اینکه هر کی یه جا.دیدی همه ی هوادارای یگانه تو جاستشونن.بیاید همه متحد باشیم.ببخشید جسارت کردم.یا حق
یه زمانی اینجوری بود اما...
توی آرامش برای چاوشی نوشتن برام لذت بخش تره دوست من، تجربه به من ثابت کرده تجمع هواداران محسن مدت کوتاهی فقط جذابیت داره! وگرنه حرف شما کاملا منطقیه.
بعضی جاها خوندم یه زمانی فنس این جوری بوده من که ۱۸ سالمه کلا ۱سال با اینترنت سروکار دارم.نمیدونم چه جوری بوده ولی دوست دارم یه روز همه کنار هم باشیم.یا حق
سلام
به نظر می رسه داستان این نوشته ها واقعی بود و شاید برای یکی از دوستان شما اتفاق افتاده است....درسته؟؟؟
ببخش محمد جان وارد جزئیات شدم
قسمتیش واقعی بود، نه همه ش.
ممنون محمد جان عالیـ بود ...
شاید همین صدا سزاوارش بود ..
منتظرت هستم .
احساس عجیبى نسبت به این نوع نوشته ها دارم . . .
_______________
از پست متفاوتت متشکرم محمد جان .
وای خدا
تف به ذات قاتل
شما دیگه آپ نمی کنین با تبادل لینک موافقی بگو