از کمیل تا سلسبیل

هو


دیروز بنابر اتفاقی راهی خیابان خوش شدم. همان خیابانی که روزی در آن راه می رفتی، بازی می کردی. با دوستانت قرار می گذاشتی و احتمالا تخمه می شکستی!

به مغازه ها نگاه می کنم. از کدامشان خرید کرده ای؟ یعنی این مرد تعمیرکار را می شناسی؟ شاید رفیق فابریک آن روزهایت همین پسر سوپرمارکتی است که سیگارت را از او می خریدی.

قدم می زنم، در سرما. شاید چند سال پیش روی همین آسفالت ها قدم زده باشی، در گرما. به خانه ها نگاه می کنم. به درها. یعنی کدام یک از اینها به روی تو باز و بسته شده است؟!

آن روز که دستان خسته ات در جیب های بی پولت بود و پیاده تا خانه ی مهرجویی قدم می زدی، از روی پل کمیل رد شدی یا از خیابان سلسبیل؟

کدام ترانه را زمزمه می کردی؟ آن لحظه کم تحمل بودی یا متاسف؟ هنوز عروس قصه را دوست داشتی؟ یا اینکه از راه رفتن زیاد نفست بریده بود؟!

یعنی موقع برگشت هم پیاده بودی؟ اصلا آن شب خوابت برد؟ اگر فکر علی سنتوری هم راحتت می گذاشت، حتما از درد پا تا صبح این پهلو، آن پهلو شدی!

دلم می خواهد از سر کمیل تا ته سلسبیل با مردم مصاحبه کنم! از محسن چاووشی 8 سال قبل بپرسم. مثل همین آمارگیری که این روزها برپا شده...

دوستم مدام زنگ می زند و تو می خوانی: تنهاترین من... وعده مان 4 بود و ساعت گوشی ام 4:25 را نشان می دهد. یعنی 25 دقیقه میخکوب خیابانم کردی؟


http://s2.picofile.com/file/7175680107/Ch_%D8%A7.jpg


به امروز باز می گردم


نمی دانم چه به روز آرزوهایت آوردند که این گونه آرزوهامان را خراب کردی! اما نه... حکایت ما و تو حکایت آن کودکی است که شوق بادکنک بیچاره اش کرده!

دست خودش هم نیست. با علاقه و اشتیاق وصف نشدنی هر روز بیشتر و بیشتر باد می کند. تا جایی که بادکنک می ترکد! پیش چشمان کودک هم می ترکد.

کودک گریه می کند. اول از دوری بادکنک، بعد هم از بی وفاییش. آخر سر هم بد و بیراه است که نثار بادکنک بیچاره می کند!

ما هم با تو اینچنین کردیم؛ باد کردیم، باد کردیم ... آن قدر که پیش چشمانمان ...

اما امروز دیگر آن کودک نیستم. نه به نشانه ی تحسین کف می زنم، نه به علامت تاسف سر تکان می دهم. می خواهم فقط شاهد باشم.


پس تو هم دیگر بادکنک من نباش...


پی نوشت: (هرچقدر با خودم کلنجار می روم نمی توانم از خیر این بیت بگذرم) اگر بیای همون جوری که بودی، کم میارن حسودا از حسودی...

نظرات 39 + ارسال نظر
javad شنبه 14 آبان‌ماه سال 1390 ساعت 22:11

بشین پسرم
آقایی هر وقت اومدی در خدمتیم
اینو هر روز صبح پیر مردی که بغل بوستانک بیمارستان لولاگر پاتوق میکرد میگفت و من میدونستم بخش دوست داشتنی سفر هر روز درون شهریم شروع شده که خوش رو بندازم برم پایین بخورم به کوچه شفیعی
میخکوب بشم به پلاک 28
http://s2.picofile.com/file/7175745157/DSC00542.jpg
(این عکس رو سال 88 گرفتم یاد اور همون روزاست)
بعدش راهمو کج کنم سمت قصرالدشت سمت هنرستان
دوران دبیرستان من اینجوری گذشت...
پروسه ای توهم امیز به امید ملاقاتش که هفته ای دوبار تکرار میشد
و آخر هم به این مهم نرسیدم
خاطره های عجیبی دارم که گفتنش خالی از لطف نیست اما اینجا جاش نیست
یک تشکر بابت این پست قشنگت و این نوستالژی ناخواسته
لذت بردم چون زبان حال بود...تجربه کردم

از محسن از زبان مولایت
تا نوشته ات برای بانو جان
و حالا هم که از کمیل تا سلسبیل
یا بهتر بگم از سکوت تا فریاد

_______________________________________
ممنون که مینویسید
14 آبان 90 یک روز به یاد ماندنی در محسن چاوشی فقط همین
مرسی سولمازجان
مرسی محمد عزیزم
__________________
پ.ن : تا کور شود هر انکه نتواند دید

کامنتات همیشه انرژی بخشه. اصلا خودش یه پست ویژه بود. چی کار کردی با این دل صاب مرده!

از سکوت تا فریاد خیلی تعبیر جالبی بود.

مرسی از تو که می دونم یه هوادار واقعی هستی.

خدا قوت.

شهاب رضا یکشنبه 15 آبان‌ماه سال 1390 ساعت 10:31 http://www.moh3n4voshi.blogfa.com

این حرفا چیه ؟ یا رومی رومی یا زنگی زنگی خسته شدیم از یس صدای اعتراض شنیدیم آقا همینه محسن همینه نمیهوای براش وبلاگ نزن براش مطلب ننویس برا چی جار میزنید همه جا محسنو بی اعتبار میکنید این عکس قدیمی رو هم روتوش کردم با کیفیت تر دارم من چقدر آشنا می آد به نظرم از چاوشی مرد عشق
آقا تو رو خدا ول کنید محسن رو اینقدر نچزونید کنسرت بده نیست بذارید زندگیشو بکنه
الان خیلی خواننده ها با صدای متاسفم قبلیه محسن میخونن چرا اونا رو گوش نمیدی ؟ پس خود محسن رو دوس داری که ولش نمیکنی پس محسن رو همین جوری که هست دوس داشته باش
یا علی

شهاب رضای عزیز چرا انقدر عصبانی؟

اون روزا که همه فقط تعریف می کردن چرا کسی نیومد بزنه تو دهن ما که بسه انقدر هندونه زیر بغل محسن نذارید.

من محسن چاوشی و صداشو دوست دارم. و برای نوشتن در موردش به اجازه کسی احتیاج ندارم.

شما عزیزی و قابل احترام اما نمی تونی به من یا هر کس دیگه ای دستور بدی که بنویس یا ننویس.

خدا قوت.

beyrami یکشنبه 15 آبان‌ماه سال 1390 ساعت 13:25

خلق و خوی ادم ممکنه تغییر کنه . خب انسان تا به درجه ای از محبوبیت و معروفیت که میرسه ناخوداگاه اخلاق و رفتارش هم تغییر میکنه شاید دست خودشم نیس . این تغییر برا همه ی ادما (به جز استثناها) ممکنه اتفاق بیفته . ولی به نظر من نباید زیاد وارد جزییات و حاشیه ی زندگیه یه هنرمند شد .هر کی جای محسن بود عوض میشد . یه مال میزنم براتون : اون روزا برا رفتن به خونه ی مهرجویی ماشین دوستش و کرایه میکرد و الان برا تولدش شرکتِ ... بهش اتومبیل هدیه میده ! شما باشین عوض نمیشین ؟ همون ادم خاکی میموندید؟ به موسیقیش فک کنیم نه به خصوصیاتش .ممنون از پستتون

من هم به موسیقیش فکر می کنم.

به این که سنتوری نازنین با چه افتضاحی منتشر شده. که بعید می دونم محسن با اون ریمیکسی که داده از جریان آلبوم بی خبر باشه.

از کنسرتی که حق ماست. با تاکید می گم که حق ماست. و تا وقتی که این حق رو از محسن نگیرم دست بردار نیستم.

ممنونم از شما.

MAHDI__JACKET یکشنبه 15 آبان‌ماه سال 1390 ساعت 13:49 http://www.mchavoshifan13.blogfa.com

فوق العاده خاطره انگیز و البته غم انگیز بود این پستت . . .
متأسفانه من فقط یکبار توى تهران ، از خیابون خوش و سلسبیل گذشتم و خدا میدونه که چه حس و حالى اومده بود سراغم . . .
‏_‏_________________
متشکرم محمد جان .

دقیقا برای من هم غم انگیز بود. حتی قطره های اشک رو روی گونه هام حس می کردم. اما چه فایده؟!

ممنونم ازت.

MAHDI__JACKET یکشنبه 15 آبان‌ماه سال 1390 ساعت 14:00 http://www.mchavoshifan13.blogfa.com

اوخ . . . ببخشین . . . من بازم اشتباه کردم !
فکر کردم این پست رو محمد جان نوشته که حالا فهمیدم شما نوشتى سولماز خانم .
خیلى عذر میخوام . شرمنده . . .

خواهش می کنم دوست عزیز.

مهدی شجاع یکشنبه 15 آبان‌ماه سال 1390 ساعت 14:52

خسته نباشی سولماز جان.
من که هر چی به ذهنم فشار آوردم نفهمیدم جریان این دلخوری چیه.
از نظر من ، آخرین ترکی که از محسن شنیدم یکی از بهترین هاش بوده از اول تا حالا.این یعنی برگشت عالی.
و اگر موضوع کنسرت هست که فک نکنم نیاز به اینهمه تاکید باشه دیگه.اینهمه خود شما و بقیه گفتید که مطمئنم کاملا گوشش از این حرفا پره. بهتره گوشه ای بشینیم تا کار خودشو بکنه.حرفای ما در مورد کنسرت روش تاثیری نداره.
موفق باشی

ممنون مهدی عزیز.

اما من می گم بهتره این رفتار امامزاده ای رو بذاره کنار! نمی دونم واقعا چی شد که این جوری شد محسن. خدارو شکر بابت هر موضوعی هم یه جواب داره!

نمی دونم چی بگم.

شهاب رضا یکشنبه 15 آبان‌ماه سال 1390 ساعت 15:44 http://www.moh3n4voshi.blogfa.com

خودت هم خوب میدونی که بحث دستور دادن و قلدری نیست
شما هر چی دوس داشتی میتونی بنویسی ولی یادت بمونه که الان که دارن از هر طرف محسن رو خراب میکنن من و توی هوادر باید جلوشون وایسیم نه اینکه بگیم آقا شما راس میگس دمت گرم
نمیگم محسن بی تقصیره اما بحث خصوصی رو لطفا عمومیش نکنید ما خون دل خوردیم گریه ها کردیم که محسن چاوشی الان شده محسن چاوشی

چرا خراب نکنن؟

کسی که حرف هوادار و دشمن رو تو یه ردیف قرار می ده و به هیچ کدوم عکس العمل نشون نمی ده باید در موردش چی گفت؟

فقط اینو می دونم که حس دوست داشتن منو مجبور به نوشتن این مطلب کرد. کاش می فهمید.

ممنون شهاب رضا جان.

Mohammad یکشنبه 15 آبان‌ماه سال 1390 ساعت 23:39

ی بار میگی رفاقتی بود، ی بار میگی پیش اومد، ی بار میگی قول داده بودم...خب ی بارم بگو به خاطر پول بود ! خوبه حالا حسین خانی خودش تو من با تو خوشم نخونده!!
به نظر من محسن فقط یه چیزی رو کم داره و اونم اینه که یه همخونی با شهاب رمضان، سینا حجازی یا سایر هم نشینهای جدید انجام بده، دیگه میشه اوجش!!!

مطلب عجیب گرفت منو کم تحمل عجیب!

واى تو از منم قاطى ترى D:

حداقل من میدونم که تو چقدر عاشق محسن بودى و واسش مایه گذاشتى. اما این روزا این حرفا مد شده: خودش بهتر میدونه، بهتره منتظر بمونیم...

پس تو یه هوادارنمایى چاوشر و البته خود من!

فقط همین فیت دادنش مونده تا حسابى کارناوال رو مخیاش تکمیل شه.

ممنونم محمد.

بیهوده گو دوشنبه 16 آبان‌ماه سال 1390 ساعت 19:49 http://www.bibbax.blogfa.com

اون روزی رو می بینم که همه مون تویه سالن کنسرت داریم محسنو تماشا میکنیم که واسمون می خونه...

درسته یکم تاخیر داره ولی بهشت ما نزدیکه

دلخوری مونم به حق. یا حق

امیدوارم و منتظر.

ممنون دوست عزیز. خداقوت.

یاغی پنج‌شنبه 19 آبان‌ماه سال 1390 ساعت 00:57

میدونم هرچی بگم نویسنده مطلب زیر بار نمیره ... عادتمونه رو منطق تصنعیمون وایسیم . شماها دیگه کاسه صبرتون لبریز شده . زیاد نمیتونم این حرفتو قبول کنم که کنسرت حق ماست . میدونم اگه بگم محسن کارشو بلده ( که هم به من خیلی وقته ثابت شده هم به تو ) میگی شعار نده ولی من رو همین شعار خشک و خالی روزا رو شب میکنم شبارو روز .
بعد اینکه کنسرت داد میخواید از چه زاویه ای ازش انتقاد کنید؟ تا یادمه کسایی که به قول خودشون پیرهن پاره کردن تو سال های هواداری فقط کارشون انتقاد بوده نه حمایت. یکم از این کسایی که تازه هوادار شدن یاد بگیرین . یکم تو جو هستن اما با جون و دل هواداری میکنن.
اون موقع طومار درست کردین برای لحنش . لحن که عوض شد یه بادی تو قب قب انداختین که آره به خاطر بیانیه ما بود که اینجوری شد . لحن عوض شد حالا گیر دادین به کنسرت . کنسرتم بده معلوم نیست آتوی بعدی چیه ؟!
الله و اعلم .
خدا قوت

سلام دوست عزیز.

بهت حق می دم انقدر عصبانی باشی. اما خواهش می کنم توهین نکن. ما همه هواداریم و باید حرمت همدیگرو حفظ کنیم.

راستش من اینجوری که تو می گی نبودم. جاهایی که لازم بوده حمایت کنم این کارو انجام دادم. اما کر و کور هم نیستم که متعصبانه ازش حمایت کنم.

برای روشن شدن موضع خودم باید بگم قسمت اول متن تماما احساس اون لحظه بود و با بیانش قصد کوچیک کردن محسن رو نداشتم.

اما قسمت دوم کاملا گلایه بود به رفتارهای اخیر محسن. به اینکه هیچ رقمه حاضر نیست با ما کنار بیاد.

باز هم می گم که کنسرت حق ماست. چونکه محسن چاوشی بدون ما (هوادارها) محسن چاوشی نمی شد. پس بهتره هممون از حقمون دفاع کنیم.

خداقوت.

مهران پاکزاد پنج‌شنبه 19 آبان‌ماه سال 1390 ساعت 02:35

سلام خانم سولماز

شما هم مثه آقا محمد ( مدیر وب چاوشر ) قلم خوبی در

نوشتن دارید...من زیاد شنیدم که محسن قطعات سنتوری را با

میکروفونی معمولی خونده و حتی پول کرایه تاکسی برای

رفتن به خونه آقای مهرجویی رو نداشته...آیا درسته؟؟؟؟

کنسرت هم که دغدغه همه ی هواداران هست..اما من بیشتر دلم

می خواد تا محسن کنسرت بذاره و به امثال افرادی مثه امید

(خواننده) و خیلی های دیگه ثابت کنه صداش متعلق به خودشه

و دستگاهی نیست...اما به شما حق می دم که ناراحت و

عصبی باشید...منم هر وقت می رم تهران و از طرفای خوش

عبور می کنم یه حس غریبی دارم و منتظر که یهو محسن رو

ببینم...هر چند که زمستون 87 محسن رو به همراه همسرش

تو ماسوله دیدم اما به این خاطر که آدم کمرویی ام نرفتم

کنار محسن و نخواستم مزاحمش بشم که واقعآ اشتباه بود..حتی تو ف. بوک هم بهش گفتم و محسن گفت ماسوله خیلی دوس داشتم و شاید بازم اومدم

محسن چاوشی همچنان همون محسن چاوشی متواضع هست و شک نکنید

از بابت پرحرفی ام عذر می خوام

سلام دوست عزیز.

ممنونم ازت. لطف داری. بله همه ی اینها درسته.

مطلب من هم کاملا احساسی و دلی بود.

امیدوارم همون قدر که تو می گی متواضع باشه.

در مورد کامنت قبلی هم راستش منظور من صدای محسن نیست. هرچند احساس اون روزاش طبیعی تر و دلنشین تر بود. اما من کاملا از صدا راضیم.

ممنون و خداقوت.

Mohammad پنج‌شنبه 19 آبان‌ماه سال 1390 ساعت 14:37

خدمت جناب یاغی عرض کنم : تا جایی که ذهن شما یاری می کنه بله فقط انتقاد بوده ولی قضیه اینه که داستان ما و چاوشی قبل از حضور شما آغاز شده بوده.

یاغی پنج‌شنبه 19 آبان‌ماه سال 1390 ساعت 14:41

این حق رو کی تعیین میکنه ؟
شما طرف مقابلت یه خوانندست . نه یه بازیگر ... نه یه سوپراستار شهیر سینما نه یه خواننده سوار بر موج تبلیغات تصویری . ما از این آدم صدا میخوایم تا تصویر ( این در مقابل واژه " حق " بود که به کار بردی ).
شما که یهو 25 دقیقه میخکوب چاوشی میشه چطوریه که بهش اعتماد نداری؟ من از موقعی که شمارو میشناسم شمارو آدم منطقی دیدم.

میشه شما خودتونو معرفى کنید تا همونجور که شما منو میشناسید منم بشناسمتون؟!

من از محسن فقط صدا میخوام نه تصویر. قول میدم اگه کنسرت گذاشت چشمامو ببندم و فقط به صداش گوش بدم.

یاغی پنج‌شنبه 19 آبان‌ماه سال 1390 ساعت 17:31

در جواب آقای سعیدی
من هم مثل شما از زمانی که اون بود من هم بوده ام . چاوشی و با رضا فوادیان میشناسم نه با محمدرضا آهاری. منم مثل شما متاسفم رو از کوه نور خریدم نه کپیشو از دستفروش های انقلاب.
......................
خانم سولماز مغالطه نکنید :)

مغالطه؟! از چه نظر؟ اگه شفاف صحبت کنین ممنون میشم

چاووشیسم پنج‌شنبه 19 آبان‌ماه سال 1390 ساعت 20:05 http://www.chavoshism.ir

دلیل این پست رو به هیچ وجه متوجه نمیشم !
محسن مگه امروز تصمیم گرفته که کنسرت نذاره ؟ از مجاز شدن محسن چاووشی 4 آلبوم میگذره ... واقعا عجیبه که در این زمان و در این شرایط یاد کنسرت افتادید ... !!
خداروشکر هنوز هم پست های قبلی وبلاگتون که از برگشت محسن چاووشی به خودش گفته بودید موجوده ...
واقعا عجیبه ! :)

در ضمن از ادبیات مناسبی استفاده نکردید ... به قول یکی از دوستان چاووشی همینه !شما چه حقی به گردن چاووشی دارید ؟ مگه غیر این بوده که از روز اول هم کنسرتی در کار نبوده که شما محو اجرای زنده اش بشید و به جمع طرافداراش بیاید !

اگر انتقاد شده جزو اصول "هواداری که وقتی ما نبودیم او بوده" بگین ما هم بدونیم !
هوادار قرار نیست از بدو خواندن خواننده باهاش همراه بشه . اصلا شاید من با تراک آخر محسن هوادارش شدم ... اینها چیزی نیست که با تکیه به اون برای خودتون حق قائل بشید !

این محسن چاووشیه که بر گردن ما حق داره ...برای تک تک پیاده روی های شبانه که با صداش همراه شده ... برای همه ی لحظه هایی که با صداش آروممون کرده

چاووشیسم عزیز ازت میخوام کمى آروم باشى. بنده و دوست عزیزم محمد، از نوشتن مطالب قصد رو کم کنى و کل کل نداریم. فقط نظر شخصى.

خود چاوشى هم بگه حقى ندارى من میگم دارم. براى مثال عرض میکنم: استاد شجریان که مورد تایید خود محسن هم هست، انقر براى هوادارانش ارزش و حق قائله که براى اجراى زنده به امریکا و اروپا سفر میکنه! با علم به اینکه سیدى هاش همه جا هستن.

توى اصول من اینجوره: آدمى که به نحوى مشهور میشه و به این روند ادامه میده، دیگه فقط به خودش متعلق نیست.

خودمونى بگم: میخواست مارو با صداش آشنا نکنه!

دلیل ایجاد این مطلب هم فقط و فقط احوالات درونى نویسنده است. اگه از خ خوش گذر کرده باشى حتما حال منو میفهمى ;-)

خداقوت.

جواد پنج‌شنبه 19 آبان‌ماه سال 1390 ساعت 23:51

یاد دورانی بخیر که همراه شو عزیز!!! را کردند پیراهن عثمان

دیدن همچین کامنت هایی در وبلاگ چاوشر آن هم در این برهه از زمان!!! چیز عجیبی نیست...

حال آن که چه شد نویسنده ی وبلاگ به یک باره منتقد اصیل چاوشی لقب میگیرد.علتش را درست نمیدانم...

یاغی عزیز شاید آن تلاش هایی که برای گرفتن جواب از محسن چاوشی در ما مجوز نمیدهیم که اکثریت قریب به یقین تیفوسی هایی چاوشی آن را تایید کردند از دید شما انتقاد باشد اما ز دید خیلی ها نه

انصاف نبود این قسمت هایی از تاپیک که کپی میکنم از یاد بروند


"محسن چاوشی را اینقدر دوست دارم و اینقدر به صدایش وابسته ام که برای غرق نشدن این صدا، دست به نوشتن ها ی این چنینی هم بزنم. "

"این مطلب را آغاز می کنم با سردرگمی خاصی که نمی دانم از کجا بگویم و نتیجه اش چه خوهد شد! فقط در ابتدا بگویم که این مطلب از روی علاقه من و تمامی هواداران به محسن چاوشی نوشته شده است."

حال اگر جناب عالی لطف کنید
چند متنی از انتقاد نگارنده ی وبلاگ برای ما رو کنید ممنون میشوم...

حداقل حافظه ی ضعیف 4ساله ی ما یاری نمیکند

در همین وبلاگ که به قول عده ای !کمیتش لنگ است
پست هایی میتوان یافت که اگرچه ساده و به زبان فارسی شکسته اند یک دنیا حرف دارند

نظیر کابوس
یا امثال جاده خاکی...

اینجا یک وبلاگ شخصی در باره ی محسن است که گه گداری به روز میشود..آن که باید ببیند خود میبیند و بس

من نظرم همان بود که آن بالا گفتن و دوست نداشتم همچین دیدگاهی بگذارم و لی خوب عجیب دلتنگ اینگونه پست ها بودم

با عرض معذرت از نویسنده های وبلاگ !


یاغی جمعه 20 آبان‌ماه سال 1390 ساعت 00:28

خانم سولماز میگم مغالطه از این بابت که من نگفتم رفتید کنسرت چشاتونو ببندید و فقط صدارو گوش کنید . بحث من اینجاست که زمانیکه شما میگید کنسرت حق هواداره یعنی یک وظیفه است برای محسن چاوشی . در صورتی که کنسرت یک option حساب میشه . فکر کنم با این صحبت های و تندروی ها به محسن چاوشی فشار نیاریم خیلی بهتره . من به چاوشی اعتماد دارم . اعتمادم هم حاصل تجربه 2-3 ساله نیست سال هاست زیرنظرش دارم . در این موردم باز به چاوشی اعتماد میکنم .

دوست عزیز اینجا ایرانه نه امریکا. به جز کنسرت چه راه دیگه اى براى ارتباط وجود داره؟

خواننده هاى اون طرف ویدئو کلیپ میدن، به تى وى دعوت میشن و حتى روز امضا دارن! اما اینجا چى؟

نمیدونم معنى این اعتماد که همه میگن یعنى چى؟

حسین جمعه 20 آبان‌ماه سال 1390 ساعت 12:26

منم معنی اعتماد دارم به محسن نمیفهمم اینروزا میگن همه.اگه به کیفیت کاره که غیر ژاکت خوب بوده خدا رو شکر.لحنم که خوبه .من فقط میدونم باید کنسرت بزاره تا این همه حرف بشت سرش تموم شه تا ببینمش.تا از دیدنش لذت ببرم.فقط همین.از نوشتتم ممنون

خواهش می کنم دوست عزیز.

Mohammad جمعه 20 آبان‌ماه سال 1390 ساعت 15:49

برای چاوشیسم:
بنده نگفتم هوادار وقتی هوادار است که از بدو خواندن همراه بوده باشد ! منظورم این بود که مطالب ما فقط انتقادی نبوده!
وقتی تهیه کننده برای ریتم و تنظیم و ملودی و حتی نام آلبوم تصمیم گیرنده باشد ! فاتحه ی خیلی چیز ها خوانده است.
گذر زمان ثابت می کند...

یاغی جمعه 20 آبان‌ماه سال 1390 ساعت 16:28

در جواب آقای جواد
من کلیت وبلاگ رو زیر سوال نبردم . منظور تنها این پست بود.

خانم سولماز
یک نمونه بسیار کوچیک از اعتماد به چاوشی و میگم که الان تو ذهنمه . بعد از اینکه تو مهر ۸۹ اسامی تنظیم کنندگان حریص اعلام شد خیلی ها با دیدن اسم امیرحسین سرگزی جا خوردند . من خودم که سوابق ایشون رو بررسی کردم یه کم احساس ترس کردم . خیلی های دیگر هم بود که چنین حالی پیدا کردند. اما ایشون بوف کور رو به زیبایی تنظیم کردند. بنابراین ترس ما بی مورد بود.
اعتماد یعنی اینکه مطمئن باشید محسن چاوشی میدونه داره چی کار میکنه . و برای کارهاش دلیل داره و چون اون دلیل برای خودش موجهه برای من موجهه . به همین سادگی.

امیـــر شنبه 21 آبان‌ماه سال 1390 ساعت 17:23 http://www.chavoshiha.blogfa.com

بازگشت اصولا اتفاقی تلخ است هرچند در ضمیر ناخودآگاه "خوش" باشد!
این روزها پرچم سفیئ پیش چشمانمان به احتزاز در می آید
آزاد راه چاوشی ها را دنبال کنید!

بازگشت اصولا اتفاقی تلخ است هرچند در ضمیر ناخودآگاه "خوش" باشد!

جمله ی غریبی بود.
آزادراه از علاقه مندی های درجه یک منه.
خداقوت.

امیـــر شنبه 21 آبان‌ماه سال 1390 ساعت 17:28 http://www.chavoshiha.blogfa.com

بحث از خیابان خوش شد!
برای کارهای اداری دانشگاهم روز هفدهم از اون خیابون رد شدم. فقط همین!
اما یه بوی "خوش" از اونجا به مشامم میرسید
بویی که خاطرات رو توی مخیله ام واژگون میکرد...
بویی از جنس کودکی!

مجید یکشنبه 22 آبان‌ماه سال 1390 ساعت 00:10

والا من از پاییز ۸۳ با محسن چاوشی و ترانه هاش زندگی میکنم. تو تمام این سالها فقط ترانه هاش رو گوش دادم و یه وقتایی اگه لازم بود حرفم زدم و حمایت کردم. از روزی که سایت هوادارانی وجود نداشت و همه چی به یه وبلاگ ختم میشد هوادار محسن چاوشی بودم. ولی نمیدونم تو این ۳ سال شده یه بار خودمونو جای اون بنده خدا بذاریم؟ ببینیم که چی به سرش میاد وقتی بعد چند سال سختی و با زحمت زیاد آلبومی میده واسه دل ما و خودش [منظورم یه شاخه نیلوفره که از نظر من به عنوان یکی از طرفداری پر و پا قرص و قدیمی چاوشی یکی از بهترین آلبومهای بعد از انقلاب در ایران بود] به جای اینکه بگیم بابا دمت گرمُ بدترین انتقادها رو ازش بکنیم و علیه ش بیانیه بنویسیم و متنی بنویسیم که علت چیست؟ (بررسی تغییر جنس صدای محسن چاوشی) و توی سایت موزیک ما بذارن و ملت بیان بهش تیکه بندازن که طرفداراشم میدونن صداش فلانه و بهمانه! واقعا چه حالی میشیم از اینکه دوستانمون وقتی بهشون نیاز داریم پشتمونو خالی کنن؟ میدونین چرا محسن دیگه به حرف هواداراش توجه نمیکنه؟ چون تو این سالها هرکاری کرده بهش غر زدیم! هی گفتیم چرا صدات عوض شده؟ چرا کنسرت نمیدی؟ چرا با ارجینی کار میکنی؟ رفیق بازیو بذار کنار! بعد به شکل جالبی حالا که محسن به خواسته بعضی از هواداراش ارجینی رو موقتا تو این آلبوم کنار گذاشته باز یه عده اومدن میگن چرا امیر ارجینی نیست؟!‌ به خدا اگه هرکی بود دیگه توجه نمیکرد. من وقتی اون همه انتقاد رو بعد ژاکت شنیدم به یکی از دوستام که علاقه اش به محسن ۱۰ برابر منه گفتم به خدا اگه جای محسن بودم دیگه گوش نمیدادم. مگه اون وقت که متاسفم و خودکشی و سنتوری رو برای ما ساخت ما هوادارا بهش خط میدادیم؟ چرا وقتی صدای محسن از خودکشی به متاسفم رسید و تغییر کرد هیچکس حرفی نزد؟! اصلا میدونیم که چی به سرش اومده که از ایرانگام فراریه؟ که حتی سراغ آلبومشو نمیگیره؟ یادم نمیره وقتی ازش پرسیدیم آوای باربد یا ایرانگام جواب داد هیچکدومشون برای من فرقی ندارن! جفتشون مثل همند. اینجا ایرانه هالیوود نیست که هنرمند هرچی خواست تحویل مردم بده. اینجا جایی نیست که خواننده فقط به خوندن فکر کنه. اینجا خواننده باید به مجوز فکر کنه .باید به ۲ سال دیگه فکر کنه که شاید نتونه دیگه بخونه اونوقت از کجا باید نون بخوره؟! مگه ما میدونیم توی زندگی این آدم چی میگذره؟ شاید مشکلات زیادی داره ولی نمیتونه جار بزنه! نمیگم هیچ انتقادی نشه. چرا باید بشه! اما دوستانه! کاری که ما هوادارا کمتر کردیم. ما هیچ طلبی از این آدم نداریم. حداقل من یکی خیلی بهش بدهکارم. من اگه عاشقم به خاطر محسن چاوشیه! کسی که توی ترانه هاش هیچوقت از هوس نخوند. الکی نگفت دوستت دارم.از چشم و ابرو نخوند اگه هم خوند اونقدر خوب نخوند که ما جدی نگرفتیم! ببخشید پرحرفی کردم نمیخواستم فقط از شما گله کنم. این حرفا بغضی بود که ۳ سال گلومو فشار میداد و اینجا ترکید! ممنون از زحمات چند ساله شما. امیدوارم همیشه سلامت باشید.

اکبر دیبـــــــا یکشنبه 22 آبان‌ماه سال 1390 ساعت 16:54 http://dibalyric.persianblog.ir/

عجب پستی شده ... :دی

ممنون سولماز جان ، عالیـــ بود ... به جواب و سوالهای بالاییت هم نگاه میکردم انصافا خوبه
خراب کردن محسن کجاااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااا
درج این پست کجااااااااااااااااااااااااا
به نظرم یکاری میکنیم بخش نظرات این وبلاگ بسته میشه :دی
همه ی این سالها گریه ی ما چرا باید بی ثمر باشه ؟
به خودشم گفتم : بـــــــــــــاید کنسرت بده .
یا تو شبیه منی یا من شبیه توام ... متشکرم

سپاس فراوان.

نفسم تو سینه حبس شده بود. پیش خودم می گفتم یعنی تا کی می خواد چشم و گوشا بسته باشه؟

همیشه یه عده ای میرن جلو و خودشونو قربانی یه خواسته ی عمومی می کنن. حالا این وسط یه انگی هم بهشون می زنن. مثل هوادارنما! عده ای هم همیشه از پشت فقط نظاره می کنن و کیفشو می برن! درست مثل داستان ژاکت و تغییر لحن.

ارادتمندم، خداقوت.

MAHDI__JACKET دوشنبه 23 آبان‌ماه سال 1390 ساعت 12:25 http://www.mchavoshifan13.blogfa.com

" خون به پا می شود . . . "

هم اکنون ، به .:: یـــک چـــاوشــی بـــاز ::. بیایید .

[ با تشکر ]

یاغی دوشنبه 23 آبان‌ماه سال 1390 ساعت 21:59

ممنون آقا مجید . خیلی خوب بود.

خانم سولماز انتظار چنین رفتاری و از شما نداشتم . فکر نمیکردم خودبزرگ بین باشید. امیدوارم پست های بهتری از شما ببینم بعلاوه رفتار منطقی تر.

چه رفتاری دوست عزیز؟ خودبزرگ بین بر چه مبنایی؟

تا جایی که امکان داشت منطقی پاسخ دادم. اگر بی احترامی کردم عذر می خوام. بی احترامی به دیگران بی احترامی به خود آدمه.

خداقوت.

javad سه‌شنبه 24 آبان‌ماه سال 1390 ساعت 00:03

دیگه خورشید چهرتو نمیسوزونه
جای سیلی های باد روش نمیمونه
دیگه بیدار نمیشی با نگرونی
یا با تردید که بری یا که بمونی
_______________________
دلتو بردی با خود یه جای دیگه
اونجا که خدا برات لالایی میگه
میدونم میبینمت یه روز دوباره
توی دنیایی که ادمک نداره
:)

فوق العاده بود

javad سه‌شنبه 24 آبان‌ماه سال 1390 ساعت 00:22

بعدا نوشت:
نزارید این روزای خوبمون اینجا تموم شه

صدای عشق سه‌شنبه 24 آبان‌ماه سال 1390 ساعت 03:05

سلام،من تازه با وبلاگ شما آشنا شدم،خیلی پرمغز می نویسید،اینو خیلی دوس دارم‏!‏
یه چیزی که خیلی توجه منو به خودش جلب کرده اینه که طرفدارای دختر محسن چاوشی زمین تا اسمون با طرفدارای دختر بقیه خواننده ها فرق میکنن‏!‏،یه شیرزن واقعین‏!‏‏!‏... طرفدارای دختر بقیه خواننده ها واقعا لوسن‏!‏‏،و اصلا بخاطر هنر اون خواننده نیست که دوسش دارن‏!‏،‏(تیپ،قیافه،...‏!‏‏!‏‏‏)‏
ببخشیدا‏!‏،میشه یه توضیح راجب این خیابون خوش و سلسیل اینها بدید؟‏!‏،آخه من هیچی ازین خیابونو قضایاش نمیدونم‏!‏‏!‏،ممنون

سلام. خیلی خوشحالم که این وب رو می پسندید. همه این نوشته ها فقط انجام وظیفه است برای هنر محسن چاوشی عزیز. از لطفتونم ممنونم.

خیابان خوش خونه پدری محسن چاوشی و همچنین محل زندگی ایشون تا زمان مجردیه. محله ای دوست داشتنی که ابتداش خ کمیله و انتهاش خ سلسبیل.

خداقوت.

جواد پنج‌شنبه 26 آبان‌ماه سال 1390 ساعت 11:54

در ستایش پروانه ها نوشتیم...

ارادتمند

.. پنج‌شنبه 26 آبان‌ماه سال 1390 ساعت 18:55

چی می خواین از جون محسن؟؟؟

چرا نمی ذارین راحت زندگیشو کنه..حالا مگه کنسرت چی هست؟ یه کار بازاری که هر بچه تازه خواننده هم انجام میده... من بسیار خوشحالم که محسن اهل این جواد بازیا !!نیس.. میگم جواد بازی چون میدونم چقد جو اش با خلق وخوی محسن متناقضه ...بسیار خوشحالم که محسن چاوشی یه مردخاص و یه هنرمند خاصه... این که هر چیو همه انجام میدن انجام نمیده وفک میکنم به همین دلیل جذاب و دوست داشتنیه..به زودی میبینمش و بابت این قضیه تشویقش میکنم.

ببخشیدا ولى شما چاپلوسا چى از جونش میخواین؟ بسه دیگه تا کى آخه؟

آدم اگه به حرفاش اعتقاد داشته باشه بى نام نظر نمیذاره.

javad دوشنبه 30 آبان‌ماه سال 1390 ساعت 18:13

ساعت 17:09
ایستگاه بعد آزادی !
ساعت 17:12
مسافرین محترم ایستگاه آزادی.لطفا جهت اطلاع مسیر به تابلوهای راهنما مراجعه فرمایید.
ساعت 17:12 تا (فقط 5دقیقه)17:17 بچه های تهران بارونی رو به خودشون دیدن که شاید تو دهه ی اخیر
به مانندشو ندیده بودن.شاید اون موقع تنها چیزی که توی اذهان تیفوسی های چاوشی زنده میشد.اون
چند ثانیه ی ابتدایی حسرت خیس بود.وقتی بارون به زمین میخورد اون صدا رو دقیق حس کردم...
و من خونم آرزوست...

اشکان چهارشنبه 2 آذر‌ماه سال 1390 ساعت 11:27

با سلام مطالب بالا رو خوندم به نظر بنده حقیر ما هوادارا یه اشتباهاتی داشتیم که باید قبول کنیم چه من چه شما و چه دیگران وقتی نظر دوست عزیزی به نام مجید رو خوندم دیدم در خیلی موارد حق با اونه نمونه کوچیکش آلبوم یه شاخه نیلوفر بود به نظر من یه شاخه نیلوفر یه آلبوم استثنایی بود با ترانه های فوق استثنایی اما هوادارا چیکار کردن گفتن خیلی غم انگیز هست نمیدونم تلخه این آلبومو از این حرفا که نتیجه اش شد آلبوم ژاکت و بازار خرمشهرو تو ازدواج کردیو نون می پزمو از این حرفا ... همون طور که محسن باید اشتباهاتشو بپذیره منه هوادارم باید اشتباهاتمو بپذیرم ... اون قسمت بادکنک نوشته ات خیلی حرفا توش بود خودت درست و حسابی فکر کن ببین کجارو اشتباه کردی ... و اما کنسرت که امیدوارم به زودی شاهدش باشیم و هم شما و هم هوادارای دیگه به حقشون برسن در آخرم امیدوارم این آلبوم جدید از لحاظ ترانه مثل یه شاخه نیلوفر پر قدرت باشه با حضور حسین صفا و ترانه سرای تو که نیستی اسلام ولی محمدی.... با تشکر

سلام دوست عزیز.

ممنونم بابت اشاره ای که به قسمت بادکنک داشتی. تمام حرف من همین بود.

خداقوت.

جواد جمعه 4 آذر‌ماه سال 1390 ساعت 14:29

با اثار مذهبی محسن به روزم
خوشحال میشم از حضورتون

امیـــر دوشنبه 7 آذر‌ماه سال 1390 ساعت 18:52 http://www.chavoshiha.blogfa.com

نیم نوشته ای حیرت کهنه!
آدرس : آزاد راه چاوشی ها!

یاغی چهارشنبه 9 آذر‌ماه سال 1390 ساعت 00:40

آخه چرا اینقدر رمزی مینویسین؟؟؟ ( اشاره به ژست بعد )
بابا فهمیدیم شمام سکرتین ... بابا سکرت ... بابا گاوصندوق رمزدار ...

اگه به عنوان پست دقت کنین نوشتم اختصاصى و فقط ففط براى محسن چاوشیه. و اگه خودش بخونه حتما متوجه میشه.

حالا چرا براى شما سنگینه؟

javad چهارشنبه 9 آذر‌ماه سال 1390 ساعت 23:25

هر وقت نظرات بستست،حس خوبی ندارم...
قابل تامل بود کم تحمل جان :(
مرسی که مینویسید...
این وب رو خیلی دوست دارم :(

hamidreza67 یکشنبه 13 آذر‌ماه سال 1390 ساعت 09:44

بهادر شمس که میگه دلیل کنسرت نذاشتن محسن رو میدونه و یه روزی میگه که خود محسن اجازه بده ، شما که از دوستان نزدیک اقای شمس هستی ازش بپرس شاید دلیلش منطقی باشه.
من کاری به این بحث ها ندارم. در نظرات دو جمله دیدم که واقعا دگرگون شدم! واقعا ما گردن چاوشی حق نداریم؟!!! واقعا کنسرت حق ما نیست؟!!!

سلام دوست عزیز.

متاسفانه یا خوشبختانه من و محمد هیچ ارتباطی با آقای شمس نداریم. بهتره هر وقت خودشون صلاح دونستن مطرحش کنن!

به نظر من همون طور که محسن حقشه که هوادارا آلبوم اوریجینال بخرن ما هم حقمونه که برامون کنسرت بذاره.

ممنون از شما. خدا قوت.

hamidreza67 یکشنبه 13 آذر‌ماه سال 1390 ساعت 15:24

اخه محمد یکی از مدیرای سایت معرفی شده بود و قبلا هم اگه اشتباه نکنم نظرات اقای شمس رو اینجا دیدم. به هر حال قصدم کندوکاو توی مسائل شخصی نبود.
همونطور که محسن گردن ما حق داره ما هم حق طرفداری داریم گردنش. شاید در مطرح شدن محسن ما تاثیری نداشتیم ولی در مطرح موندنش بی تاثیر نبودیم.

ضمن تشکر از شما دوست عزیز باید بگویم من بعد از دوران مدیریت فرزاد هیچ سمتی در آن سایت نداشته و ندارم.

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد