آهای مَشتی!


http://s1.picofile.com/shahin/Pictures/DSC00514.JPG


متن شعر جون میده واسه یک کیلو ناله ی درجه یک!

به خصوص اینکه دیگه پسری هم در کار نیست!!!

نقطه ی کور ماجرا:

وقتی توی آخرین مصاحبه سینه رو سپر کرد و گفت من هر شعری رو باید با یک لحن بخونم،یک تناقض دیگه رو به حرفاش اضافه کرد.

به قول یکی از دوستان یکی نیست به این نفس بریده بگه آخه مرد حسابی ورژن های مختلف ناز و بغض که شعرشون یکی هست رو واسه چی یک جور نخوندی؟


نقطه ی امید 13:

گُرز شهاب اکبری! روش نوشته=>آهای مَشتی! ناله کردی،نکردی!!!

پایان یک مسئولیت!

جمجمه


جلوی آینه

جمجمه را شکافتم

پر از صدای توست!

گره را

کورتر کردم

چک و چوله شد

اما محکم.

صدای

عقربه ها

نمی آید

در این اسیری!!


ب ن :

هر آمدنی را رفتنیست باید امیدوار بود که با خاطره ی خوش جمع یاران را ترک گفت.

امروز دفتر حضور چاوشر به عنوان مدیر در سایت هواداران،بسته شد. آخرین تلاشم را برای محسن چاوشی و هوادارانش،در مطلب"ما مجوز نمی دهیم"انجام دادم،هرچند که هنوز هم به محسن چاوشی بدهکارم و خودم را مدیون او می دانم. لحظه های خوب و بد حضور من در آنجا سپری شد، لایق یا نالایق دیگر نیستم،امیدوارم توانسته باشم در این چند سال مسئولیتم را به خوبی انجام دهم. از این پس اینجا بیشتر خواهم نوشت. ساعت 16:52

جاده خاکی!

عنوان شد دلیل وجود این وبلاگ به آن سر نزده است،چرا که نویسنده ی آن دشمن است،درجا زده و در جاده خاکی سیر می کند! این قطعا برای چاوشر غم با خود به همراه دارد اما خب،چه می توان کرد؟!حال اینکه چه شد محسن چاوشی بعد از "ما مجوز نمی دهیم"به یکباره مدتهاست که وبلاگ خوان شده و از بد روزگار فقط چندتایی را نمی خواند،بماند!خدایی نکرده اصلا هم بویی نمی آید!!!


چاوشر در سرسوزنی از فضای وسیع اینترنت،گه گداری به روز خواهد شد، شاید روزی گذر معشوق به این جاده خاکی افتاد،آمد و چند خطی خواند و پوزخندی زد و رفت، شاید هم نه!

در هر صورت نوشته های چاوشر ثبت می شود حداقل برای خاطره بازی،این وسط کسی یا کسانی اگر اذیت می شوند همچنان با خیال آنکه به آن سر نمی زنند، زندگی کنند تا گرد و خاک اینجا، آنها را به تلاطم نوشتن دلنامه نیندازد.


ب ن: در ادامه این گرد و خاک،سایت معتبر موسیقی ما هم مطلب کامل این وبلاگ را که در سایت هواداران درج شده و از قبل گزیده ای از آن در پست "سیر نزولی"آمده بود،انتشار داد.